جدول جو
جدول جو

معنی زنگیون - جستجوی لغت در جدول جو

زنگیون
از توابع ولوپی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جنگیدن
تصویر جنگیدن
جنگ کردن، نبرد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنجیدن
تصویر زنجیدن
ناله کردن، زاری کردن، موییدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنگیچه
تصویر زنگیچه
آرنج، مرفق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگیان
تصویر انگیان
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگژه، انگدان، انگژد، انگوژه، رافه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنگدان
تصویر زنگدان
زنگوله، زنگ کوچک کروی شکل که به پای کودکان یا گردن چهارپایان می بندند
زنگل، زنگله، زنگلیچه، ژنگله، ژنگدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنگاهن
تصویر زنگاهن
زنگ آهن، اکسید آهن، زنگ آهن که زرد رنگ است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنگیدن
تصویر لنگیدن
لنگان لنگان راه رفتن، راه رفتن لنگ، برای مثال بلنگید در زیر من بارگی / از او بازگشتم به بیچارگی (فردوسی - ۶/۴۸۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منگیدن
تصویر منگیدن
آهسته حرف زدن، زیر لب سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگلیون
تصویر انگلیون
انجیل، برای مثال او بیان می کرد با ایشان به راز / سرّ انگلیون و زنّار و نماز (مولوی - ۴۹) ، کنایه از دیبای هفت رنگ، ارژنگ، برای مثال به طغرا برکشد صورت به سان نقش چینستان / به دفتر برکشد جدول به سان صحف انگلیون (امیرمعزی - ۵۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
دهی از دهستان قزل گجیلو است که در بخش ماه نشان شهرستان زنجان واقع است و 385 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ هََ گِ رِ تَ)
مصدری مولد از زنگ. مصدری ساخته از زنگ. آواز دادن زنگ. به آواز آوردن زنگ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، زنگ زدن. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان سبزواران است که در بخش مرکزی شهرستان جیرفت واقع است و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از منگیدن
تصویر منگیدن
آهسته و زیر لب سخن گفتن لندیدن: (این بمنگیدند در زیر زبان آن اسیران با هم اندر بحث آن. {} تا موکل نشنود بر ما جهد خود سخن در گوش آن سلطان برد) (مثنوی. نیک. 259: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته سته دار از گیاهان گیاهی است از تیره بیگزاسه از رده دو لپه ییها جدا گلبرگ. برگهایش منفرد و گلهایش دو پایه و میوه اش سته است منشا این گیاه از جاوه می باشد، تمام اعضای گیاه مذکور سمی است. از دانه هایش عصاره ای بدست می آورند که به عنوان مسهل به کار می رود فنجریون فلنجیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجیدن
تصویر زنجیدن
زاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگیچه
تصویر زنگیچه
ابتدای ساعد دست مرفق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگدان
تصویر زنگدان
زنگله که زنان بر پای بندند جلاجل
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ایست که از براده آهن سازند. طرز تهیه آن چنین است: براده آهن را با آب خیس کنند و بر روی صفحه آهنی تنک سازند و بگذارند تا خشک شود. سپس بکوبند و بپزند آنچه بماند باز نم کنند و خشک سازند و همچنین تا همه برنگ زعفران گردد در طب قدیم مستعمل بود زعفران الحدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنگیدن
تصویر شنگیدن
یا شنگیدن دل کسی. غنج زدن دل وی خواستار بودن وی کسی یا چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنگیدن
تصویر جنگیدن
نبرد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
انجیل: انجیل انگلیون، چون مسیحیان شرقی انجیل را در قماش ابریشمین و ملون می پیچیده اند ازینرو آن قماش را نیز انگلیون گفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره ّ چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوانست. ارتفاعش 2 تا 5، 2 متر و ریشه اش راست و ستبر است ابر کبیر حلتیت انجدان انگوزاکما انگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنگیدن
تصویر چنگیدن
سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنکیون
تصویر سنکیون
فرانسوی پذیرگی، کیفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگدان
تصویر زنگدان
((زَ))
جلاجل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منگیدن
تصویر منگیدن
((مَ دَ))
از روی خشم آهسته در زیر لب سخن گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنگیدن
تصویر لنگیدن
((لَ دَ))
لنگان لنگان راه رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شنگیدن
تصویر شنگیدن
((شَ دَ))
سرو گوش جنبیدن، میل به عمل خلاف داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگلیون
تصویر انگلیون
((اَ گِ))
انجیل، نوعی پارچه ابریشمین که انجیل را در آن می پیچیدند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنگیچه
تصویر زنگیچه
((زَ چِ یا چَ))
مرفق، ابتدای ساعد و دست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنگیدن
تصویر جنگیدن
((جَ دَ))
نبرد کردن، رزم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زندیدن
تصویر زندیدن
توضیح دادن، تشریح کردن، شرح دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زندیان
تصویر زندیان
زندیه
فرهنگ واژه فارسی سره
روستایی در شمال گرگان که بیشتر به زنگی مله مشهور است
فرهنگ گویش مازندرانی