معنی زنگیچه - فرهنگ فارسی معین
معنی زنگیچه
- زنگیچه((زَ چِ یا چَ))
- مرفق، ابتدای ساعد و دست
تصویر زنگیچه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با زنگیچه
زنگیچه
- زنگیچه
- آرنج در خراسان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ابتدای ساعد دست. مرفق. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
زنگلیچه
- زنگلیچه
- زَنگوله، زنگ کوچک کروی شکل که به پای کودکان یا گردن چهارپایان می بندند
زَنگُل، زَنگُله، زَنگدان، ژَنگُله، ژَنگدان
فرهنگ فارسی عمید
زنگیشه
- زنگیشه
- دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه است که 330 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
زنگلیچه
- زنگلیچه
- مصغر زنگل. زنگ خرد. جرس کوچک. (از فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا