معنی زندیان - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با زندیان
اندیان
- اندیان
- در بعضی از نسخه های شاهنامه نام یکی از سرداران فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
زندگان
- زندگان
- آنکه حیات دارد و زندگی میکند جاندار حی مقابل مرده میت، کسی که پرتو معرفت و عشق بر دل وی میتابد، دانا
فرهنگ لغت هوشیار
زندوان
- زندوان
- پیشوای زردشتی، زندخوان، سرودگوی
بُلبُل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، هِزارآوا، زَندباف، عَندَلیب، مُرغ خوُش خوٰان، هِزاران، فَتّال، صُبح خوٰان، شَباهَنگ، مُرغِ سَحَر، زَندلاف، هِزار، بوبَردَک، مُرغِ چَمَن، شَب خوٰان، زَندواف، هِزاردَستان، بوبُرد
فرهنگ فارسی عمید
زندوان
- زندوان
- دهی از بخش حومه شهرستان نائین است که 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا