جدول جو
جدول جو

معنی زنگاهن

زنگاهن
زنگ آهن، اکسید آهن، زنگ آهن که زرد رنگ است
تصویری از زنگاهن
تصویر زنگاهن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با زنگاهن

زنگاهن

زنگاهن
ماده ایست که از براده آهن سازند. طرز تهیه آن چنین است: براده آهن را با آب خیس کنند و بر روی صفحه آهنی تنک سازند و بگذارند تا خشک شود. سپس بکوبند و بپزند آنچه بماند باز نم کنند و خشک سازند و همچنین تا همه برنگ زعفران گردد در طب قدیم مستعمل بود زعفران الحدید
فرهنگ لغت هوشیار

زنگاهن

زنگاهن
چیزی است که آن را به عربی زعفران الحدید میگویند و ساختن آن چنانست که بیاورند برادۀ آهن و با آب نم کنند و بر روی صفحۀ آهنی تنک سازند و بگذارند تا خشک شود بعد ازآن بکوبند و ببیزند آنچه بماند باز نم کنند و خشک سازند و همچنین تا همه به رنگ زعفران گردد. طبیعت تازۀ آن سرد باشد و چون کهنه گردد گرم و خشک شود و در قابضات بکاربرند. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ فارسی معین). اکسید آهن و زعفران الحدید. (ناظم الاطباء). در طب قدیم مستعمل بود. زعفران الحدید. (فرهنگ فارسی معین). صداءالحدید. زنجار الحدید. زعفران الحدید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زنگار آهن شود
لغت نامه دهخدا

زنگانه

زنگانه
نام رودخانه ای هم هست. (برهان) (غیاث). بمعنی رودخانه که از پهلوی زنگان گذرد. (آنندراج). رجوع به زنگانه و زنجان و زنجان رود شود
لغت نامه دهخدا

زنگانه

زنگانه
نام پرده ای است از موسیقی. (برهان) (جهانگیری) (غیاث). پرده ای است از موسیقی قدیم. (فرهنگ فارسی معین). نغمه ای از موسیقی. (ناظم الاطباء) ، نام رودی است و نام سازی است که زنگیان نوازند. (آنندراج). رجوع به زنگانه رود شود
لغت نامه دهخدا

زنگان

زنگان
نام شهریست مابین قزوین و تبریز و آن را اردشیر بابکان بناکرده است و معرب آن زنجان است. (برهان) (از غیاث). شهری است و معرب آن زنجان است. (جهانگیری). نام شهری است از ولایت آذربادگان و معرب آن زنجان است چون پنج بلوک بود آن را خمسه گویند... و گویند از بناهای اردشیر بابکان است. (انجمن آرا) (آنندراج). شهریست (از جبال) با نعمت بسیار. (حدود العالم) :
ز زنگان بدان مرد روشن ضمیر
دبیری سرافراز بد تیزویر.
حکیم زجاجی (از جهانگیری) (انجمن آرا).
رجوع به زنجان و زنگانی شود
لغت نامه دهخدا