جنبیدن سر و گوش. خواستار شوخی و بازی و تفریح و عیش و نشاط بودن. داشتن هوسهایی که معمولاً جوانان و نوجوانان از دختران و پسران نوبلوغ از آنها برخوردارند. (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده). - شنگیدن دل برای چیزی یا کسی، خواهان آن بودن. در تداول عامه، دل من، دل او برای فلان میان عشق و هوس به نوبت می زند. (یادداشت مؤلف) : کیه کیه در میزنه من دلم می شنگه. درُ با لنگر میزنه من دلم می شنگه. (از تصنیف شیدا) (یادداشت مؤلف)
آهسته و زیر لب سخن گفتن لندیدن: (این بمنگیدند در زیر زبان آن اسیران با هم اندر بحث آن. {} تا موکل نشنود بر ما جهد خود سخن در گوش آن سلطان برد) (مثنوی. نیک. 259: 3)