جدول جو
جدول جو

معنی زناردار - جستجوی لغت در جدول جو

زناردار
(زُ دَ / دِ)
بمعنی زناربند. (از آنندراج). زناردارنده. زناربند. (فرهنگ فارسی معین). کسی که زنار بسته باشد. برهمن. (ناظم الاطباء) :
کشته چون من کشتۀ زناردار
جان عیسی در صلیب موی تو.
خاقانی.
خط و لب ساقیان، عیسی زناردار
بر خط زنار جام، جم کمر انداخته.
خاقانی.
بت پرستان را عیب مکن و زنارداران را نکوهش منما. (مجالس سعدی).
عزیزان پوشیده از چشم خلق
نه زنارداران پوشیده دلق.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زمامدار
تصویر زمامدار
کسی که زمام امور کشور را در دست دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنهاردار
تصویر زنهاردار
دارای امان و زنهار، پای بند به عهد و پیمان، وفادار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آماردار
تصویر آماردار
حسابدار، محاسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهاردار
تصویر آهاردار
جامه یا پارچه ای که به آن آهار زده باشند، دارای آهار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
دارای زنگ مثلاً ساعت زنگ دار، طنین دار
فرهنگ فارسی عمید
کسی که انبار به او سپرده شده و حساب کالاهایی که در انبار است در دست اوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنهارداری
تصویر زنهارداری
نگاه داشتن عهد و پیمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابردار
تصویر نابردار
ناشکیبا، بی صبر، ناچار
فرهنگ فارسی عمید
(سِ تَ / تِ)
امان و مهلت دهنده را گویند. (برهان) (آنندراج). زینهاردار. (فرهنگ فارسی معین) ، مقابل زنهارخوار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بعضی از افاضل، بمعنی حافظ ونگهبان نوشته اند. (آنندراج). امانت دار:
دوان مادر آمد سوی مرغزار
چنین گفت با مرد زنهاردار.
فردوسی.
مباش از جملۀ زنهارخواران
که یزدان هست با زنهارداران.
(ویس و رامین).
زنهاردار نباید که زنهارخوار باشد. (قابوسنامه).
تویی کز جهان اختیار منی
به خاصه که زنهاردار منی.
شمسی (یوسف و زلیخا).
از این بیش بی وی مرا تاب نیست
به روزم شکیب و به شب خواب نیست
کنون گر بود رای زنهاردار
فرستش ورا نزد من زینهار.
شمسی (یوسف و زلیخا).
، دارای زنهار و امان و در امان و در پناه و دارای مهلت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عناندار
تصویر عناندار
ماهر در سواری، آنکس که عنان اسب در اختیار دارد، سوارکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنابدار
تصویر طنابدار
دارنده یک طناب
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که انبار را به او سپرده باشند و کلا حساب کالاها را داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمامدار
تصویر زمامدار
پیشوای قوم، سیاستمدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنهار دار
تصویر زنهار دار
پای بند وفادار، امین مقابل زینهار خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زباندار
تصویر زباندار
کسی که میتواند مطالب خود را نیکو ادا کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهاردار
تصویر آهاردار
آهار زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنار دار
تصویر زنار دار
آنکه زنار بندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمامدار
تصویر زمامدار
سیاستمدار، پیشوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زینهاردار
تصویر زینهاردار
وفادار، پای بند به عهد و پیمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
Ringing, Shrilly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
retentissant, de façon stridente
دیکشنری فارسی به فرانسوی
درخت انار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
звенящий , пронзительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
klingend, schrill
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
дзвінкий , різко
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
dzwoniący, piskliwie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
响亮的 , 刺耳地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
sonoro, estridentemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
risonante, stridentemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
resonante, estridentemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
klingelend, schril
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
गूंजने वाला , तीव्र ध्वनि से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
berdering, dengan bising
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
מצלצל , בצורה צורמת
دیکشنری فارسی به عبری