- ریزنده
- کسی که چیزی را بر زمین یا از ظرفی به ظرف دیگر جاری می کند
معنی ریزنده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرار کننده، کسی که از دست دیگری یا از برابر چیزی می کند
فرار کننده فرار، فارغ برکنار: خداوند بخشایش و راستی گریزنده از کژی و کاستی، ترسو: به پرموده گفت: ای گریزنده مرد تو گرد دلیران جنگی مگرد خ، جمع گریزندگان
اسم بیختن، کسی که چیزی را غربال کند
کسی که نخ و ریسمان تابد
جهنده جست زننده، آنکه از زمین بلند شود و بپا ایستد
کسی که نخ یا ریسمان می تابد
آنکه لیز خورد سرنده سرخورنده
آنکه لیز بخورد
آنکه پارچه لباس نخ و غیره را رنگ کند صباغ
رنگ کننده
متناسب
بادوام
دارای ارزش
کسی که می بیند
چیزی که از غربال رد شده باشد
آنکه آویزد
ستوری که جفتک زند جفتک زن جفته پران
آنکه آمیزد
بازی کننده، مقابل برنده
دیر باز مدت دراز، دهر زمانه، دیر پاینده با دوام
ورجاوند
مخاطب
مبارز
تولیدگر
اسم برازنده، شایسته لایق زیبنده: شغل برازنده، متناسب شکیل: اندام برازنده
آنکه چیزی یا جانوری را براند، آنکه اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه را براند شوفر