جدول جو
جدول جو

معنی رَئِيس - جستجوی لغت در جدول جو

رَئِيس
رئیس، رئیس جمهور
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بد، فقیر، بی کیفیّت
دیکشنری عربی به فارسی
ریاست دانشکده، رئیس یک دانشکده
دیکشنری عربی به فارسی
اصلی، ریاست جمهوری
دیکشنری عربی به فارسی
اصولاً، عمدتاً
دیکشنری عربی به فارسی
غمگین، افسرده، عبوس
دیکشنری عربی به فارسی
شیطنت آمیز، میانگین
دیکشنری عربی به فارسی
خسته کننده، یکنواخت
دیکشنری عربی به فارسی
لرزش، تکان دادن
دیکشنری عربی به فارسی
لرزان، یک لرز، لرزنده
دیکشنری عربی به فارسی
همدل، مهربان، رحیم، قابل ترحّم، دل رحم، لطیف بودن
دیکشنری عربی به فارسی
باوقار، برازنده، چابک
دیکشنری عربی به فارسی
رضایت دادن، راضی، راضی بودن
دیکشنری عربی به فارسی
شرجی، مرطوب
دیکشنری عربی به فارسی
بلند، نازک
دیکشنری عربی به فارسی
همراهی، همراه
دیکشنری عربی به فارسی
فرمانده کمکی، گروهبان
دیکشنری عربی به فارسی
رنین، زنگ زدن
دیکشنری عربی به فارسی
خرخره کننده، غرّش
دیکشنری عربی به فارسی
کم، کمی، باریک
دیکشنری عربی به فارسی
خوٰار و زشت، شرور
دیکشنری عربی به فارسی
چند، ناراضی
دیکشنری عربی به فارسی
بی کلام، سعادت
دیکشنری عربی به فارسی
بی امید، او ناامید می شود
دیکشنری عربی به فارسی
با رفتار رئیس مآبانه، به صورت عمده
دیکشنری عربی به فارسی