- رمانیدن
- رم دادن گریزاندن، متنفر ساختن
معنی رمانیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- رمانیدن ((رَ دَ))
- ترساندن، گریزاندن، متنفر ساختن، رماندن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آرزو و حسرت بردن، افسوس و پشیمانی خوردن
جمع ربانی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ربانیین
چیزی را بدست کسی دادن تسلیم کردن، کسی را بجایی یا نزد کسی بردن، چیزی را بچیزی متصل کردن، ابلاغ کردن خبر یا پیامی، پروراندن بالغ کردن
فرستادن ارسال، جاری ساختن، رایج کردن
نجات دادن خلاص کردن (از قید و بند)
خم کردن، کج گردانیدن، تقلید کردن، گفتگو و حرکات و سکنات مردم بطریق مسخرگی، تقلید از حرکات و اقوال
ببانگ و غریو وا داشتن، رماندن، آشفته کردن پریشان ساختن، بیهوش کردن
گمان کردن، اندیشیدن، خیال کردن
خماندن، خم کردن، خم دادن، کج کردن
آشفته کردن، پریشان ساختن، رمانیدن، ترسانیدن
به ناز و خرام راه بردن، در سیر و خرام آوردن، خرامانیدن، برای مثال کجا من چمانیدمی چارپای / بپرداختی شیر درنده جای (فردوسی - ۱/۲۳۴)
اندیشیدن، باور کردن، اعتقاد داشتن
رمانده، رم داده شده
شبیه بودن
ترساندن و گریزاندن
رم دادن، ترساندن و گریزاندن
باقی گذاشتن، گذاشتن، رها کردن، ماندن
مانستن مانند بودن
مانستن مانند بودن
تورم کردن، ورم کردن
عاجز شدن
به قیمت در آوردن به قیمت کم خریدن ارزان خریدن
مشروب کردن آب دادن
ستودن، مدح کردن
باد کردن ورم کردن تورم
باد کردن ورم کردن تورم
شمردن