سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه، برای مثال کار روزی چو روز دان به درست / که ره آورد روز روزی توست (سنائی۱ - ۱۰۶)
سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد تُحفه، اَرمَغان، سَفته، نورَهان، نَوراهان، نَوارَهان، راهواره، بازآورد، عُراضه، بِلَک، لُهنه، برای مِثال کار روزی چو روز دان به درست / که ره آورد روز روزی توست (سنائی۱ - ۱۰۶)
جوانمرد، برای مثال ولیکن رادمردان جهان دار / چو گل باشند کوته زندگانی (دقیقی - ۱۰۶)، ز بهر درم تا نباشی به درد / بیآزار بهتر دل رادمرد (فردوسی - ۳/۳۹۷)
جوانمرد، برای مِثال ولیکن رادمردان جهان دار / چو گل باشند کوته زندگانی (دقیقی - ۱۰۶)، ز بهر درم تا نباشی به درد / بیآزار بهتر دل رادمرد (فردوسی - ۳/۳۹۷)
یا راه گرد. نام قصبه ای است مرکز دهستان راهجردبخش دستجرد شهرستان قم، واقع در 24هزارگزی جنوب خاوری دستجرد، متصل به جادۀ قم - اراک. این قصبه در کوهستان قرار گرفته و هوای آن سردسیر است. سکنۀ قصبه در حدود 1569 تن میباشد. آب آن از سه رشته قنات و رود خانه زان گرد تأمین میشود. محصول عمده قصبه غلات، بنشن و پنبه و باغستانهای آن دارای میوه های بادام و زردآلو است. پیشۀ بیشتر مردم کشاورزی و دامپروری و کرباس بافیست. کشتزارهای داودآباد و عباس آباد و چندین مزرعۀ دیگر جزء این قصبه بشمار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). و رجوع به فارسنامۀ ناصری شود
یا راه گرد. نام قصبه ای است مرکز دهستان راهجردبخش دستجرد شهرستان قم، واقع در 24هزارگزی جنوب خاوری دستجرد، متصل به جادۀ قم - اراک. این قصبه در کوهستان قرار گرفته و هوای آن سردسیر است. سکنۀ قصبه در حدود 1569 تن میباشد. آب آن از سه رشته قنات و رود خانه زان گرد تأمین میشود. محصول عمده قصبه غلات، بنشن و پنبه و باغستانهای آن دارای میوه های بادام و زردآلو است. پیشۀ بیشتر مردم کشاورزی و دامپروری و کرباس بافیست. کشتزارهای داودآباد و عباس آباد و چندین مزرعۀ دیگر جزء این قصبه بشمار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). و رجوع به فارسنامۀ ناصری شود
نام شهری بوده در فارس از ابنیۀ بهرامشاه، چه گرد در لغت فارسی بمعنی شهر و حصار است و رام مخفف بهرام است و اکنون آن شهر را معرب کرده به رامجرد مشهور است. (آنندراج) (انجمن آرا). و رجوع به رامجرد در همین لغت نامه شود
نام شهری بوده در فارس از ابنیۀ بهرامشاه، چه گرد در لغت فارسی بمعنی شهر و حصار است و رام مخفف بهرام است و اکنون آن شهر را معرب کرده به رامجرد مشهور است. (آنندراج) (انجمن آرا). و رجوع به رامجرد در همین لغت نامه شود
آنکه همه جاآمدوشدمیکند: (هرزه گرد بی نماز هواپرست هوس باز که روزها بشب آزد دربند شهوت وشبها روزکند دربند غفلت)، آنکه درجایی بندنشود: (تادل هرزه گرد من رفت بچین زلف او زان سفر دراز خودعزم وطن نمیکند) (حافظ)، آنکه باافرادناصالح معاشرت کند: (ای بت هرزه گرد هرجایی، وی برآنورده سربشیدایی خ) (ضیاء اصفهانی)، افزاریست که علاقمندان برای باز کردن کلاف نخ وابریشم بکاربرند توضیح دراراک (سلطان اباد) وبعض نقاط دیگر چرخ ساده پایه داریست که کلاف نخ رابه گرد آن افکنندو بااستفاده ازگردش آن بازکنند
آنکه همه جاآمدوشدمیکند: (هرزه گرد بی نماز هواپرست هوس باز که روزها بشب آزد دربند شهوت وشبها روزکند دربند غفلت)، آنکه درجایی بندنشود: (تادل هرزه گرد من رفت بچین زلف او زان سفر دراز خودعزم وطن نمیکند) (حافظ)، آنکه باافرادناصالح معاشرت کند: (ای بت هرزه گرد هرجایی، وی برآنورده سربشیدایی خ) (ضیاء اصفهانی)، افزاریست که علاقمندان برای باز کردن کلاف نخ وابریشم بکاربرند توضیح دراراک (سلطان اباد) وبعض نقاط دیگر چرخ ساده پایه داریست که کلاف نخ رابه گرد آن افکنندو بااستفاده ازگردش آن بازکنند