جدول جو
جدول جو

معنی ریزگرد

ریزگرد
تودۀ عظیمی از ذرات بسیار ریز جامد مانند خاک، املاح، دود و امثال آنکه در جو پراکنده است و باعث تیره شدن هوا در نزدیکی سطح زمین می شود
تصویری از ریزگرد
تصویر ریزگرد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ریزگرد

میزگرد

میزگرد
جلسه مذاکره ای که در آن هر یک از شرکت کنندگان اجازه دارد در بحث شرکت کند و نظر خود را بیان دارد، مقام، مسند
میزگرد
فرهنگ فارسی معین

تیزگرد

تیزگرد
گردگردنده. (ناظم الاطباء). تندرو. تندگردنده. آنکه به تندی چرخد:
نگه کن بر این گنبد تیزگرد
که درمان از اویست و زویست درد.
فردوسی.
که داند درین گنبد تیزگرد
در او سور چند است و چندی نبرد.
فردوسی.
چه جویی از این گنبد تیزگرد
که هرگز نیاساید از کارکرد.
فردوسی.
تا آن جوان تیزقوی را چو جادوان
این چرخ تیزگرد چنین کرد کند و پیر.
ناصرخسرو.
شرف چرخ تیزگرد او بود
در حدیث و حدید مرد او بود.
سنائی.
، در بیت زیر از فردوسی در صفت آتش آمده و معنی شراره کش و درخشان و پرلهیب را افاده می کند:
به یک سو شدی آتش تیزگرد
برافروختی زو سیاوخش گرد.
(شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 650)
لغت نامه دهخدا

یزدگرد

یزدگرد
خدای زمین، نام چند تن از پادشاهان ساسانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام آخرین پادشاه ساسانی (نگارش کردی: یهزدگورد)
یزدگرد
فرهنگ نامهای ایرانی

روز گرد

روز گرد
آفتاب، خورشید
آفتاب گَردان، گیاهی با برگ های درشت و ساقۀ بلند و گل های سبدی زرد رنگ که میان آن ها تخم هایی شبیه تخم هندوانه قرار دارد و آن ها را تف می دهند و مغز آن را می خورند، روغن آن را نیز می گیرند و در پختن شیرینی و بعضی خوراک ها به کار می برند، گل آن همواره رو به آفتاب می گردد، روز گَردان، روز گَردَک، آفتاب گَردَک، آفتاب گَردِش، آفتابگَردان
روز گرد
فرهنگ فارسی عمید