جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شاهورد

شاهورد

شاهورد
هالِه، دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شایوَرد، شادوَرد، سابود، خَرمَنِ ماه
شاهورد
فرهنگ فارسی عمید

شاهورد

شاهورد
شادورد. شایورد. هاله و طوق و خرمن ماه. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). آن بخار که چون ابری گرد ماه در آمده باشد چون سپری. و گروهی سرایچه خوانند و تازیان هاله گویند. (از آنندراج) :
یکی همچون پرن در اوج خورشید
یکی چون شاهورد از گرد مهتاب.
(تحفۀ اوبهی).
، اورنگ پادشاهی، خوابگاه، نام هفتم گنج خسرو، نام نوایی از موسیقی. (ناظم الاطباء). چهار معنی اخیر در فرهنگهای دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا

شاهرود

شاهرود
رود بزرگ رودخانه بزرگ رودخانه عظیم، رود بزرگ ساز سیم بزرگ آلات موسیقی تار بمی که در اکثر سازها بندند مقابل نوعی ساز شهرود
فرهنگ لغت هوشیار

شایورد

شایورد
هالِه، دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شاهوَرد، شادوَرد، سابود، خَرمَنِ ماه، برای مِثال به خط و آن لب و دندانش بنگر / که همواره مرا دارند در تاب ی یکی همچون پرن در اوج خورشید / یکی چون شایورد از گرد مهتاب (پیروز مشرقی - لغتنامه - شایورد)
شایورد
فرهنگ فارسی عمید

شادورد

شادورد
هالِه، دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شاهوَرد، شایوَرد، سابود، خَرمَنِ ماه،
فرش، تخت پادشاهی، برای مثال جهان دار بر شادوردی بزرگ / نشسته همه پیکرش میش و گرگ (فردوسی - ۸/۳۳۰)
در موسیقی آهنگی از موسیقی قدیم
شادورد
فرهنگ فارسی عمید

شادورد

شادورد
گستردنی، فرش، هاله، خرمن ماه، تخت پادشاهی، پرده ای از موسیقی قدیم
شادورد
فرهنگ فارسی معین