جدول جو
جدول جو

معنی درغو - جستجوی لغت در جدول جو

درغو
(دُ)
فضله و پس مانده از حلوا که در سبو باقی مانده باشد. (آنندراج) (از شعوری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برغو
تصویر برغو
بوق، آلت فلزی یا استخوانی میان تهی که با دهان در آن می دمند و صدا می کند، بوغ، صور برای مثال آه سحر از نایژۀ صبح برآمد / بی جان به هوا چون نفس از لولۀ برغو (آذری- مجمع الفرس - برغو)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درغم
تصویر درغم
از الحان قدیم ایرانی، برای مثال چنان مستغرقم در غم که مطرب / اگر در غم سراید غم فزاید (ابوسلیک - شاعران بی دیوان - ۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترغو
تصویر ترغو
نوعی حریر سرخ رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوغو
تصویر دوغو
درد و جرمی که پس از گداختن روغن یا کره در ته ظرف باقی بماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرغو
تصویر سرغو
در دورۀ آق قویونلو، نوعی عوارض که از رعایا دریافت می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یرغو
تصویر یرغو
یارغو، مؤاخذه، بازخواست، محاکمه، منازعه، دعوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
گفتاری که حقیقت نداشته باشد، سخن ناراست
دروغ شاخ دار: کنایه از دروغ نمایان و آشکار، دروغ بزرگ و تعجب آور، دروغ عجیب
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان آباده واقع در یک هزارگزی شمال آباده وکنار راه شوسۀ شیراز به اصفهان، با 580 تن سکنه. آب آن از قنات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام شهری است در سجستان (سیستان). (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دررو
تصویر دررو
بیرون شو، بن بست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درغوش
تصویر درغوش
نیازمند، محتاج، تهی دست، درویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردو
تصویر دردو
شوخ چشم بیحیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرغو
تصویر طرغو
پیشکش و نزل و علوفه
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی باژ، کیفر دادن، بازرسی عوارضی که برای رسیدگی بجرایم گرفته میشد (ایلخانان)، سیاست، بازرسی مجلس محاکمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
سخن ناراست، قول ناحق، خلاف حقیقت، کذب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرغو
تصویر سرغو
ترکی باژ باژی که در شاهی آق قویونلوییان می ستانده اند نوعی عوارض
فرهنگ لغت هوشیار
طعام و شراب نوعی بافته سرخ رنگ ابریشمی نوعی بافته سرخ رنگ ابریشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوغو
تصویر دوغو
جرمی که پس از آب کردن روغن در ته ظرف باقی بماند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برغو
تصویر برغو
بوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درغم
تصویر درغم
((دَ غَ))
نام نوایی از آهنگ های موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یرغو
تصویر یرغو
((یَ))
عوارضی که برای رسیدگی به جرایم گرفته می شد (ایلخانان)، سیاست، بازرسی، مجلس محاکمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برغو
تصویر برغو
((بُ))
بوق، شاخ میان تهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترغو
تصویر ترغو
((تَ))
نوعی از حریر سرخ رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
((دُ))
سخن ناراست، خلاف حقیقت، کذب، مقابل راست
دروغ شاخدار: کنایه از دروغ بزرگ
دروغ مصلحت آمیز: دروغی که به خاطر فرو نشاندن فتنه و آشوب و پیشگیری از آسیب و زیان گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درغوش
تصویر درغوش
((دَ))
درویش، نیازمند، محتاج، تهیدست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دردو
تصویر دردو
((دِ دُ))
شوخ چشم، بی حیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوغو
تصویر دوغو
ته نشستی که پس از گداختن روغن و کره در ته ظرف باقی ماند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دررو
تصویر دررو
اگزیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
کذب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
falsehood, Lie
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
ложь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
Falschheit, Lüge
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
брехня , брехня , брехня
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
kłamstwo
دیکشنری فارسی به لهستانی