جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دررو

دررو

دررو
دهی است از دهستان زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور واقع در 6 هزارگزی شمال قدمگاه، با 4075 تن سکنه. آب آن از رودخانه و قنات و راه آن مالرو است. مزرعۀ مهرآباد جزء این ده است. این ده سابقاً موسوم به ده رود بوده. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

درور

درور
بازار گرمی، نرم شدن، خویرانی (خوی عرق)، خازروانی (خاز خمیر)
درور
فرهنگ لغت هوشیار

دورو

دورو
دارای دو جهت، دارای دو طرف، طبل دورو، دوسو، دوکرانه، کسی که ظاهر و باطنش تفاوت دارد
فرهنگ لغت هوشیار

دارو

دارو
هر چه با آن دردی را درمان کنند، دوا، جهت قطع بیماری بکار میرود
دارو
فرهنگ لغت هوشیار

دارو

دارو
آنچه طبیب برای معالجۀ بیمار تجویز کند از خوردنی یا نوشیدنی یا مالیدنی، آنچه با آن دردی را درمان کنند، دوا، دانه ها و گردهای خوش بو و خوش طعم از قبیل فلفل و زرچوبه و خردل و دارچین که از گیاه ها و درختان می گیرند و برای خوش طعم ساختن غذاها به کار می برند
داروی بیهوشی: دارویی که با آن کسی را بیهوش کنند
دارو
فرهنگ فارسی عمید