جدول جو
جدول جو

معنی یرغو

یرغو
یارغو، مؤاخذه، بازخواست، محاکمه، منازعه، دعوا
تصویری از یرغو
تصویر یرغو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با یرغو

یرغو

یرغو
ترکی باژ، کیفر دادن، بازرسی عوارضی که برای رسیدگی بجرایم گرفته میشد (ایلخانان)، سیاست، بازرسی مجلس محاکمه
فرهنگ لغت هوشیار

یرغو

یرغو
عوارضی که برای رسیدگی به جرایم گرفته می شد (ایلخانان)، سیاست، بازرسی، مجلس محاکمه
یرغو
فرهنگ فارسی معین

ترغو

ترغو
طعام و شراب نوعی بافته سرخ رنگ ابریشمی نوعی بافته سرخ رنگ ابریشمی
فرهنگ لغت هوشیار

سرغو

سرغو
ترکی باژ باژی که در شاهی آق قویونلوییان می ستانده اند نوعی عوارض
سرغو
فرهنگ لغت هوشیار

برغو

برغو
بوق، آلت فلزی یا استخوانی میان تهی که با دهان در آن می دمند و صدا می کند، بوغ، صور برای مِثال آه سحر از نایژۀ صبح برآمد / بی جان به هوا چون نفس از لولۀ برغو (آذری- مجمع الفرس - برغو)
برغو
فرهنگ فارسی عمید