داننده، آگاه، عالم، برای مثال توانا بود هرکه دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود (فردوسی - ۱/۴)، چو دانا تو را دشمن جان بود / به از دوست مردی که نادان بود (فردوسی - ۷/۱۸۰)
داننده، آگاه، عالم، برای مِثال توانا بُوَد هرکه دانا بُوَد / ز دانش دل پیر برنا بُوَد (فردوسی - ۱/۴)، چو دانا تو را دشمن جان بُوَد / بِه از دوست مردی که نادان بُوَد (فردوسی - ۷/۱۸۰)
برادر، داداش، خدمتکاری که وظیفۀ مراقبت از کودکان را بر عهده دارد، دایه، دده، برای مثال بیرون پر ازین طفلی ما را برهان ای جان / از منت هر دادو وز محنت هر دادا (مولوی۲ - ۱۴۶۴)
برادر، داداش، خدمتکاری که وظیفۀ مراقبت از کودکان را بر عهده دارد، دایه، دده، برای مِثال بیرون پر ازین طفلی ما را برهان ای جان / از منت هر دادو وز محنت هر دادا (مولوی۲ - ۱۴۶۴)
فرزند قابوس وشمگیر پادشاه معروف آل زیار بوده و پس از شکست و درگذشت پدرش قابوس، بنا بنوشتۀ صاحب کتاب حبیب السیر بخدمت امیران سامانی درآمده است، رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 367 شود، اما به نوشتۀ ابوالفضل بیهقی وی به عنوان نوا و گروگان در دیار غزنویان می زیسته است یا داریوش بزرگ نخستین پادشاه سلسلۀ هخامنشی است که به این نام خوانده شده و نباید او رابا دارای اکبر که بدست اسکندر کشته شد، اشتباه کرد، او همان داریوش اول است، رجوع به داریوش اول شود فرزند اردوان سوم پادشاه اشکانی است که در جنگ او با رومیان مقرر شد که همین دارا را برای تجدید مودت و دوستی میان دو کشور به روم فرستند، رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2047 شود
فرزند قابوس وشمگیر پادشاه معروف آل زیار بوده و پس از شکست و درگذشت پدرش قابوس، بنا بنوشتۀ صاحب کتاب حبیب السیر بخدمت امیران سامانی درآمده است، رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 367 شود، اما به نوشتۀ ابوالفضل بیهقی وی به عنوان نوا و گروگان در دیار غزنویان می زیسته است یا داریوش بزرگ نخستین پادشاه سلسلۀ هخامنشی است که به این نام خوانده شده و نباید او رابا دارای اکبر که بدست اسکندر کشته شد، اشتباه کرد، او همان داریوش اول است، رجوع به داریوش اول شود فرزند اردوان سوم پادشاه اشکانی است که در جنگ او با رومیان مقرر شد که همین دارا را برای تجدید مودت و دوستی میان دو کشور به روم فرستند، رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2047 شود
شهری است که تیرداد اول پادشاه اشکانی ساخته بود. ’از کارهای او (تیرداد بنای شهر جدیدی است که ژوستن گوید: دارا نام داشت و در کوه زاپا ارته نن واقع بود... این شهر رااز هر طرف کوههایی که شیب های تند داشت احاطه میکرد. خود شهر در جلگه ای واقع بود که حاصلخیزیش را بسیار ستوده اند. بعضی از نویسندگان رومی نام این شهر را داریوم ضبط کرده اند. (ایران باستان ج 3 ص 2207 و 2208) (مازندران و استرآباد ترجمه وحید مازندرانی ص 217) شهر کوچکی بوده است دربین النهرین (عراق)، صاحب حدود العالم در بخش ’سخن اندر ناحیت جزیره (بین النهرین) و شهرهای وی’ گوید، ’ ... دارا شهرکی است بر دامن کوه و اندر وی آبهای روان بسیار’، (حدود العالم چ سیدجلال الدین طهرانی ص 91)
شهری است که تیرداد اول پادشاه اشکانی ساخته بود. ’از کارهای او (تیرداد بنای شهر جدیدی است که ژوستن گوید: دارا نام داشت و در کوه زاپا اُرِته نُن واقع بود... این شهر رااز هر طرف کوههایی که شیب های تند داشت احاطه میکرد. خود شهر در جلگه ای واقع بود که حاصلخیزیش را بسیار ستوده اند. بعضی از نویسندگان رومی نام این شهر را داریوم ضبط کرده اند. (ایران باستان ج 3 ص 2207 و 2208) (مازندران و استرآباد ترجمه وحید مازندرانی ص 217) شهر کوچکی بوده است دربین النهرین (عراق)، صاحب حدود العالم در بخش ’سخن اندر ناحیت جزیره (بین النهرین) و شهرهای وی’ گوید، ’ ... دارا شهرکی است بر دامن کوه و اندر وی آبهای روان بسیار’، (حدود العالم چ سیدجلال الدین طهرانی ص 91)
دارنده، (برهان) : دارندۀ تخت پادشاهی دارای سپیدی و سیاهی، نظامی، ، خداوند، مالک: لطیف کرم گستر کارساز که دارای خلق است و دانای راز، سعدی، ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه چینی، حافظ، دارای جهان نصرت دین خسرو کامل یحیی بن مظفر ملک عالم عادل، حافظ، ، در بردارنده، شامل: این خانه دارای پنج اتاق است، لای و دردی که در ته خم نشیند، (برهان) : ز می گر نباشد ز دارا کشم اگر چند سلطان داراوشم، عنصری، ، درو، درودن و درو کردن: بدان زایند مردم تا که میرند بدان کارندتا بکنند دارا، (فرهنگ اسدی)
دارنده، (برهان) : دارندۀ تخت پادشاهی دارای سپیدی و سیاهی، نظامی، ، خداوند، مالک: لطیف کرم گستر کارساز که دارای خلق است و دانای راز، سعدی، ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه چینی، حافظ، دارای جهان نصرت دین خسرو کامل یحیی بن مظفر ملک عالم عادل، حافظ، ، در بردارنده، شامل: این خانه دارای پنج اتاق است، لای و دردی که در ته خم نشیند، (برهان) : ز می گر نباشد ز دارا کشم اگر چند سلطان داراوشم، عنصری، ، درو، درودن و درو کردن: بدان زایند مردم تا که میرند بدان کارندتا بکنند دارا، (فرهنگ اسدی)
نود استیر باشد، بموجب قرارداد زراتشت بهرام و هر استیری چهار مثقال است، (برهان)، وزنه ای که معادل است با نود استیر و هر استیری چهار مثقال است، (ناظم الاطباء) (دمزن) (آنندراج) (هفت قلزم)
نود استیر باشد، بموجب قرارداد زراتشت بهرام و هر استیری چهار مثقال است، (برهان)، وزنه ای که معادل است با نود استیر و هر استیری چهار مثقال است، (ناظم الاطباء) (دِمزن) (آنندراج) (هفت قلزم)
دهی از دهستان بهزاد بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 120 هزارگزی شمال خاوری کهنوج، سر راه مالرو کهنوج به خاش کوهستانی گرمسیر مالاریائی و دارای 100 تن سکنه است، آب آن از رودخانه و محصول عمده اش: خرما، غلات و شغل اهالی آن زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان بهزاد بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 120 هزارگزی شمال خاوری کهنوج، سر راه مالرو کهنوج به خاش کوهستانی گرمسیر مالاریائی و دارای 100 تن سکنه است، آب آن از رودخانه و محصول عمده اش: خرما، غلات و شغل اهالی آن زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
اسپهبد مجدالدین دارا پادشاه دیلمان است و در نیمۀ دوم قرن ششم هجری می زیست و از امیران گمنام آنروزگار بوده است، رجوع به مازندران و استرآباد رابینو، ترجمه وحید مازندرانی ص 196 شود دارا پسر رستم شروین سیزدهمین اسپهبد تبرستان در دوران نخستین فرمانروایی آل باوند که در قرن چهارم میزیسته است، (معجم الانساب ج 2 ص 286)
اسپهبد مجدالدین دارا پادشاه دیلمان است و در نیمۀ دوم قرن ششم هجری می زیست و از امیران گمنام آنروزگار بوده است، رجوع به مازندران و استرآباد رابینو، ترجمه وحید مازندرانی ص 196 شود دارا پسر رستم شروین سیزدهمین اسپهبد تبرستان در دوران نخستین فرمانروایی آل باوند که در قرن چهارم میزیسته است، (معجم الانساب ج 2 ص 286)