جدول جو
جدول جو

معنی داربام - جستجوی لغت در جدول جو

داربام
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، بالار، پالار، پالاری، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ
تصویری از داربام
تصویر داربام
فرهنگ فارسی عمید
داربام
شاه تیر، فرسب، حمّال، چوبی است بزرگ که بدان بام خانه پوشند، (آنندراج)، رجوع به دار شود
لغت نامه دهخدا
داربام
چوب بزرگی که بدان بام را پوشانند
تصویری از داربام
تصویر داربام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داریاو
تصویر داریاو
(پسرانه)
نام یکی از شهریاران پارس در زمان سلوکیها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارمان
تصویر دارمان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارواش
تصویر دارواش
سپستان، درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود، سنگ پستان، مویزه، مویزک عسلی، شیرینک، سگ پستان، مویزج عسلی، دبق، داروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داربوی
تصویر داربوی
چوب یا شاخۀ درخت عود، عود، داروی خوش بو که در آتش بریزند، برای مثال تا صبر را نباشد شیرینی شکر / تا بید را نباشد بویی چو داربوی (رودکی - ۵۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درربار
تصویر درربار
دربار، گوهرافشان، مرواریدبار، کنایه از خوش سخن، فصیح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داردار
تصویر داردار
داد و فریاد، سر و صدا، جار و جنجال، جنگ و هیاهو
صبر کردن، درنگ کردن
داردار کردن: داد و فریاد کردن، سر و صدا راه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارباز
تصویر دارباز
کسی که در بلندی روی ریسمان راه برود و بازی کند، ساروباز، بندباز، رسن باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارخال
تصویر دارخال
درخت میوه داری که هنوز آن را پیوند نکرده باشند، میوه ای که از درخت پیوندنشده به دست آید، قلمۀ درخت و نهال نونشانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارابی
تصویر دارابی
میوه ای از نوع مرکبات، گرد، بزرگ و نارنجی رنگ با طعم ترش و شیرین و مطبوع
فرهنگ فارسی عمید
صبح نخست، صبح زود که هنوز هوا تاریک باشد، صبحی که هنوز تاریکی بر روشنی غلبه دارد، تاریک روشن، گرگ و میش، هوای صبح پس از دمیدن سپیده:
سپیده دم که وقت تاربام است
نبید راوقی رسم کرام است،
؟ (از شمس قیس در المعجم چ مدرس رضوی چ 1 ص 201)،
این بیت از منوچهری است، رجوع بدیوان منوچهری چ دبیرسیاقی ص 174 شود
لغت نامه دهخدا
ملکی بود بر بعضی از شام و موصل و در کتاب سیر چنان است که از آل جفنه بود و بتی داشت، نام آن افلون (ظاهراً: قلون) و بیرون شهرش آورده بود و آتشی عظیم بلند کرده و می گفت: هر که این بت را سجده نکنددر آتش اندازمش ... (مجمل التواریخ و القصص ص 223)
لغت نامه دهخدا
(خَ / خُو زَ دَ / دِ)
ریسمان باز که بر چوب بلند سوار شود و بازی کند و بندباز و رسن باز و ساروباز نیز گفته اند، چه سارو رسنی است از لیف خرما، (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
دربایست و آنچه مورد نیاز باشد، (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تارفام
تصویر تارفام
تیره رنگ، تارگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار بام
تصویر تار بام
صبح زود که هنوز هوا تاریک باشد صبح نخست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داربست
تصویر داربست
چوب بست، چوب بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دائبان
تصویر دائبان
شب و روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارساس
تصویر دارساس
ترکی آلاکلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داربند
تصویر داربند
چوب بند چوب بست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داربوی
تصویر داربوی
چوب عود شاخه عود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارخال
تصویر دارخال
درختی که آنرا پیوند نکرده باشند، شاخه نو نشانده
فرهنگ لغت هوشیار
زمینی که شاخه های درخت را در آن فرو برند تا سبز شود و از آنجا به جای دیگر نقل کنند تخمدان
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از تیره سدایبان جزو دسته مرکبات که میوه اش بزرگتر از پرتقال و طعم آن ترش و شیرین است. رنگ میوه اش زرد و داخلش سبز رنگ و دارای پوستی ضخیم میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دالباب
تصویر دالباب
دانش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باربار
تصویر باربار
متواتر، پی در پی، مکرراً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاربام
تصویر تاربام
صبح نخست، صبح زود که هنوز هوا تاریک باشد، تاریک روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارباز
تصویر دارباز
کسی که روی ریسمان حرکات جالب انجام دهد بند باز ریسمان باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارباز
تصویر دارباز
داربازنده، کسی که روی ریسمان حرکات جالب انجام دهد، بندباز، ریسمان باز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاربام
تصویر تاربام
صبح زود که هنوز هوا تاریک باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارعام
تصویر بارعام
((رِ))
اجازه ورود به همگان برای حضور در برابر شاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داردار
تصویر داردار
درنگ و کندی در انجام کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارخال
تصویر دارخال
درختی که آن را پیوند نکرده باشند، درخت تازه نشانده شده
فرهنگ فارسی معین