جدول جو
جدول جو

معنی داریاو

داریاو(پسرانه)
نام یکی از شهریاران پارس در زمان سلوکیها
تصویری از داریاو
تصویر داریاو
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با داریاو

پاریاو

پاریاو
زراعت آبی، زراعتی که با آب قنات ِیا رودخانه آبیاری شود، پاریاب، پاراب، فاراب
پاریاو
فرهنگ فارسی عمید

فاریاو

فاریاو
پاریاب مقابل دیم دیمی، زراعت دیم (مخصوصا در خوزستان)
فاریاو
فرهنگ لغت هوشیار

داریان

داریان
دهی از دهستان اورامان لهون بخش پاوه شهرستان سنندج است که در 26 هزارگزی شمال پاوه و 3هزارگزی جنوب رودخانه سیروان واقع است. کوهستانی سردسیر و سکنۀ آن 575 تن است. آب آن از چشمه ها و محصول عمده آن انار و انواع میوه جات و لبنیات و شغل اهالی مکاری و گله داری است و راه آن مالرو است. یک دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نهری است در شوشتر که گویند دارا احداث کرده است. (لغات محلی شوشتر نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا

داریال

داریال
گذرگاهی در کوههای گرجستان بوده است که مردمان شمال نجد ایران از آن برای عبور بسمت ایران مرکزی استفاده میکرده اند. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 284 شود
لغت نامه دهخدا

داریاب

داریاب
دهی از دهستان خزل شهرستان نهاوند است که در 24هزارگزی شمال باختری نهاوند و 2هزارگزی چقا اسرائیل قرار دارد. کوهستانی، سردسیر و مالاریائی است. سکنۀ آن 80 تن است. آب از چشمه و محصول عمده آن غلات، دیمی، حبوبات و لبنیات است. شغل اهالی فلاحت و گله داری و راه آنجا مالرو است. ایل یار مطاقلو برای تعلیف احشام به این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

فاریاو

فاریاو
صورتی از کلمه فاریاب و معرب پاریاب است. رجوع به فاریاب و فاراب شود
لغت نامه دهخدا

داریا

داریا
قریه بزرگ مشهوری از قریه های بخش غوطۀ دمشق است. نسبت به این قریه را بخلاف قیاس دارانی میگویند. قبر ابوسلیمان دارانی در آنجاست. (معجم البلدان). رجوع به دارانی شود
لغت نامه دهخدا