- خَيرِيّ
- خیریّه
معنی خَيرِيّ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به طور خیریّه، خیریّه
پنهانی، پنهان شده است، فریبنده، مخفی، دغلکارانه
آتشبازی، آتشین
مربوط به ستون فقرات، ستون فقرات
آنی، فوری، لحظه ای
غارمانند
کاخ مانند، کوتاه
اجباری، قانع کننده
شبانه
گلی، صورتی، گلابی
ماورایی، سحر و جادو
پشمالو، مادرزادی
مد روز، مدرن
نیک خوٰاهی، خیریّه
بی فایده، برهنه
سنگلاخی، سنگی
انقلابی
همسایگی، در حال انجام است، کناری
اساسی، رادیکال
خصمانه، متخاصم
منحصر به فرد، انحصاری
ممنوع، مسدود کردن
اقیانوسی، دریایی، مربوط به دریا
میانه، بشین
نیکوکار، خیریّه
به طور خیرخوٰاهانه، به صورت خیریّه