- خَامِس
- پنجم
معنی خَامِس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اشتباه آمیز، اشتباه
رباینده، نافی
خواستگار، یک خوٰاستگار
مطیع، موضوع، تسلیم شده
قابل جمع آوری، گرمایش، جمع آور، مسجد
یخ زده، سفت و سخت
کارگر، عامل، در حال کار
بی سن، جاودانه، جاویدان
عمداً، غسل تعمید داد
بازتابی، باتری
خاموش، ساکت، بی صدا، بی کلام
گله مند، ترسناک
آرزو کننده، مشتاق
کم نور، غش کردن
بی حسّ، خفته، بی حسّ کننده
باردار، حامله
بی روح، بدبخت، غمگین، فقیر
دعوا جوی، مناقشه کردن
ماورایی، فراطبیعی
فرسوده، ویران شده
خدمتکار، بنده، سرویس دهنده، فرمانبردار
فریبکار، فریبنده، فریب دهنده، فریب آمیز، دوچهره، حیله ای
تلخ، ترش، زهرآگین، اسیدی
خامی، سنگ معدن
سرایدار، یک نگهبان، نگهبان، نگهبان ساختمان
خیانت شده، خائن، بی وفا، خیانتکارانه، خیانت آمیز
نگران، ترسیده، ترسان
ناامید، بیهوده
متروک، خالی، ویران، بی روح، بی جان
خفه کننده، گرفتگی