جدول جو
جدول جو

معنی خله - جستجوی لغت در جدول جو

خله
پاروی قایق رانی
تصویری از خله
تصویر خله
فرهنگ لغت هوشیار
خله
خلط یا آب غلیظی که از بینی انسان و بعضی حیوانات بیرون می آید، خلم
تصویری از خله
تصویر خله
فرهنگ فارسی عمید
خله
((خُ لِ))
قارچ، سماروغ
تصویری از خله
تصویر خله
فرهنگ فارسی معین
خله
((خِ لَّ))
مصادقت، برادری
تصویری از خله
تصویر خله
فرهنگ فارسی معین
خله
((خَ لِ))
پاروی قایق رانی
تصویری از خله
تصویر خله
فرهنگ فارسی معین
خله
((خُ لَّ))
دوستی، صداقت، خصلت
تصویری از خله
تصویر خله
فرهنگ فارسی معین
خله
هر چیز نوک تیز که جایی بخلد و فرو رود مانند سوزن، جوال دوز
تصویری از خله
تصویر خله
فرهنگ فارسی معین
خله
پاروی قایق رانی، برای مثال آب تیره ست این جهان کشتیت را / بادبان کن دانش و طاعت خله (ناصرخسرو - ۲۸۱)
تصویری از خله
تصویر خله
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بخله
تصویر بخله
خرفه بقله الحمقاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخله
تصویر تخله
تراشه، عصا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخله
تصویر تخله
نعلین، عصا، برای مثال اندر فضایل تو عدم گویی / چون تخلۀ کلیم پیمبر شد (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۳)، ریزه، خرده و تراشۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخله
تصویر تخله
((تَ لَ))
نعلین، عصا، تراشه و ریزه هر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخله
تصویر بخله
تخم خرفه، خرفه، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقۀهای سرخ و برگ های سبز و تخم های ریز سیاه لعاب دار و نرم کننده که مصرف خوراکی و دارویی دارد
تورک، پرپهن، بلبن، فرفخ، بخیله، بوخل، بوخله، بیخیله، بقلة الحمقا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خله کردن
تصویر خله کردن
خالی کردن، رها کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاله
تصویر خاله
مرخا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بله
تصویر بله
تری، نمناکی، رطوبت، طراوت جوانی کلمه جواب، آری کلمه جواب، آری
فرهنگ لغت هوشیار
ابزار، مایه، اندام، زین و برگ، زهار، گاهوک (تابوت) عقاب شاهین، پرنده ایست از دسته شکاریان روزانه دارای قدی متوسط و سری کشیده و منقار و پنجه های نسبه ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اله
تصویر اله
خدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلق
تصویر خلق
آفرینش، مردم، نو آوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلط
تصویر خلط
چرک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلا
تصویر خلا
تهیگی، ونگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خفه
تصویر خفه
خپه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خپه
تصویر خپه
خفه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جله
تصویر جله
سبد و بمعنی گره ریسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حله
تصویر حله
ضعف، شکستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاله
تصویر خاله
خواهر مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خده
تصویر خده
گونه رخساره، گودال دراز رخسار دیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خپه
تصویر خپه
آنکه دچار خفگی شده گلو فشرده، 0 فشردگی گلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خپله
تصویر خپله
چاق و قدکوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبه
تصویر خبه
خاکشیر خرگوشک شفترک، پسته زمین گود، پاره پازه ای از جامه خفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبله
تصویر خبله
تباه اندامی، تباه مغزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خثله
تصویر خثله
ابر زهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطه
تصویر خطه
زمینی که جهت بنا کردن عمارت گرداگرد آن خط کشیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی رستنی که جزو شاخه نهانزادان است و ساقه و برگ دارد ولی ریشه و گل ندارد و بجای ریشه دارای کرکهای ریز در پایین ساقه است که گیاه بوسیله آنها مواد غذایی را جذب میکند. بعضی از اقسام آن هم ساقه ندارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خره
تصویر خره
جانورکی است که هر چه بر زمین افتد بخورد، موریانه، کرم چوب خوار
فرهنگ لغت هوشیار