جدول جو
جدول جو

معنی بخله

بخله
تخم خرفه، خرفه، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقۀهای سرخ و برگ های سبز و تخم های ریز سیاه لعاب دار و نرم کننده که مصرف خوراکی و دارویی دارد
تورک، پرپهن، بلبن، فرفخ، بخیله، بوخل، بوخله، بیخیله، بقلة الحمقا
تصویری از بخله
تصویر بخله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بخله

بخله

بخله
خرفه. بقلهالحمقاء. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). فرفخ. (دستوراللغه). پرپهن. (فرهنگ جهانگیری). پرپهن. فرفخ. (صحاح الفرس). بیخله. تخمگان. خرفه. فرفخ. پرپهن. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). مویزاب. بخیله. رجله. فرفین. (یادداشت مؤلف) :
درآویزم حمایل وار یکسر خویش را بر وی
به گرد گردن و سینه اش کنم آغوش چون بخله.
عسجدی (از فرهنگ جهانگیری).
و رجوع به پرپهن و خرفه شود
لغت نامه دهخدا

بقله

بقله
ماهی روغن سبزه زار سبزه ناک سبزی یک سبزی یک تره واحد بقل یک دانه تره یک عدد سبزی، خبازی بستانی را گویند
فرهنگ لغت هوشیار

بیله

بیله
منشور پادشاهان، قباله خانه و باغ و مانند آن. پیکانی که مانند بیل سازند، پاروی کشتیبانان
فرهنگ لغت هوشیار