نیام شمشیر پوست پوشانیده، هر بطانه ای که نیام شمشیر را پوشاند، روده ای که بر پشت سرهای کمان برگشته باشد، پوست با نقش و نگار. ج، خلل، خلال. جج، اخله، دوستی. (یادداشت بخط مؤلف). مصادقت. هواخواهی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). یقال: أنه لکریم الخله، دوست. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). در این کلمه مذکر و مؤنث و واحد و جمع مساوی است، خله واحد خلل چیزی که در میان دندانها ماند از طعام. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، خاصیت. (یادداشت بخط مؤلف)