جدول جو
جدول جو

معنی خله

خله
(خُلْ لَ / لِ)
خلم. مخاط بینی. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) :
چو آید زو برون حمدان بدان ماند سرسرخش
که از بینی سقلابی برون آید همی خله.
عسجدی (از انجمن آرای ناصری).
- خلۀ چشم، رطوبت غلیظی که در کنجهای چشم جمع شود. (ناظم الاطباء).
- ، رطوبت غلیظی که بسبب آن مژگانها بهم می چسبند. (ناظم الاطباء).
، چیزی را گویند که شده باشد. (فرهنگ اسدی نخجوانی)
لغت نامه دهخدا