معنی خله - لغت نامه دهخدا
معنی خله
- خله
(خَلْ لَ) - شتربچۀ بسال دوم درآمده (مذکر و مؤنث در آن یکسان است) ، سوراخ خرد، سوراخ. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) ، ریگ تودۀجداگانه، می، می ترش، می متغیر بدون ترشی، وزن سبک، جای خالی شده از آدمی پس از مرگ وی، حاجت و درویشی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). ج، خلال.
- امثال:
الخله تدعوا الی السله، حاجت و درویشی شخص را بسوی سرقت می کشاند.
، خوی. خصلت. ج، خلال، صداقت. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا