جای خرم و باصفا، بهشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، باغ بهشت، دار قرار، علّیین، دارالقرار، باغ ارم، سبزباغ، گشتا، دارالسّرور، فردوس اعلا، نعیم، باغ خلد، دارالخلد، جنّت، فردوس، رضوان، دارالسّلام، اعلا علّیین، دارالنّعیم، مینو، خلد، سرای جاوید، قدس برای مثال تا حروفش جمله عقل و جان شوند / سوی خلدستان جان پرّان شوند (مولوی - ۸۵۵)
جای خرم و باصفا، بِهِشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، باغِ بِهِشت، دارِ قَرار، عِلّیین، دارُالقَرار، باغِ اِرَم، سَبزباغ، گُشتا، دارُالسُّرُور، فِردُوسِ اَعلا، نَعیم، باغِ خُلد، دارُالخُلد، جَنَّت، فِردُوس، رِضوان، دارُالسَّلام، اَعلا عِلّیین، دارُالنَّعِیم، مینو، خُلد، سَرایِ جاوید، قُدس برای مِثال تا حروفش جمله عقل و جان شوند / سوی خلدستان جان پرّان شوند (مولوی - ۸۵۵)
جای تمسخر. جای هزل. مجلس سخره. مجلس لاغ. (از آنندراج). مجلس و معرکۀ مسخرگی. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) ، مسخره. لاغ. (از ناظم الاطباء) : تهکم، خندستان کردن. (زوزنی) ، کنایه از لب و دهان معشوق. (از آنندراج). و آن را خندستانی هم گفته اند. (برهان قاطع)
جای تمسخر. جای هزل. مجلس سخره. مجلس لاغ. (از آنندراج). مجلس و معرکۀ مسخرگی. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) ، مسخره. لاغ. (از ناظم الاطباء) : تهکم، خندستان کردن. (زوزنی) ، کنایه از لب و دهان معشوق. (از آنندراج). و آن را خندستانی هم گفته اند. (برهان قاطع)
نام یکی از بلوکات قم در جنوب غربی شهر قم است. این بلوک در ناحیۀ کوهستانی پرآبی واقع است که عده قرای آن 77 و جمعیت آن هفده هزاروپانصد تن و مسکن ایلات خلج است. مرکز آن دستگرد نام دارد. (یادداشت بخط مؤلف)
نام یکی از بلوکات قم در جنوب غربی شهر قم است. این بلوک در ناحیۀ کوهستانی پرآبی واقع است که عده قرای آن 77 و جمعیت آن هفده هزاروپانصد تن و مسکن ایلات خلج است. مرکز آن دستگرد نام دارد. (یادداشت بخط مؤلف)