جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خندستان

خندستان

خندستان
افسوس، سخره، لاغ، مجلس مسخرگی، معرکه مسخرگی، کنایه از لب و دهان معشوق
خندستان
فرهنگ فارسی معین

خندستان

خندستان
جای تمسخر. جای هزل. مجلس سخره. مجلس لاغ. (از آنندراج). مجلس و معرکۀ مسخرگی. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) ، مسخره. لاغ. (از ناظم الاطباء) : تهکم، خندستان کردن. (زوزنی) ، کنایه از لب و دهان معشوق. (از آنندراج). و آن را خندستانی هم گفته اند. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا

خلدستان

خلدستان
جای خرم و باصفا، بِهِشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، باغِ بِهِشت، دارِ قَرار، عِلّیین، دارُالقَرار، باغِ اِرَم، سَبزباغ، گُشتا، دارُالسُّرُور، فِردُوسِ اَعلا، نَعیم، باغِ خُلد، دارُالخُلد، جَنَّت، فِردُوس، رِضوان، دارُالسَّلام، اَعلا عِلّیین، دارُالنَّعِیم، مینو، خُلد، سَرایِ جاوید، قُدس برای مِثال تا حروفش جمله عقل و جان شوند / سوی خلدستان جان پرّان شوند (مولوی - ۸۵۵)
خلدستان
فرهنگ فارسی عمید

خردستان

خردستان
محل انبوهی عقل. آن عوالم عقل که اعلی است از عالم نفوس. (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا

خودستان

خودستان
شاخ تازه ای باشد که از درخت تاک انگور سر زند و آنرا بسبب خوشمزگی می خورند. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا

مندستان

مندستان
یکی از بلوکهای دهگانه دشتی است به طول 60 و به عرض 30 هزار گز. از شمال محدود است به سنا و شنبه و از مغرب به دشتستان و از مشرق به بلوک بردستان و از جنوب به خلیج فارس. آب و هوای آن گرم و اراضی آن دارای رودهایی است که بواسطۀ عمق زیاد نمی توان از آنها استفاده کرد. مهمترین محصول آن هندوانه و مرکز آن کاکی است و 39 قریه دارد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 480 و 481)
لغت نامه دهخدا