معنی دادستان دادستان جای داد، محل عدل و داد، جای داد دادن و داوری کردن، برای مثال من شکستم حرمت ایمان او / پس یمینم برد دادستان او (مولوی - ۴۰۱) تصویر دادستان فرهنگ فارسی عمید