- خرویله
- فریاد بلند و رسا، گریه بلند
معنی خرویله - جستجوی لغت در جدول جو
- خرویله
- بانگ و فریاد بلند و رسا، صدای گریۀ بلند
- خرویله ((خَ لِ))
- بانگ و فریاد بلند، صدای گریه بلند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بینوایی تهی دستی، گدایی کدیه سوال
درو کرده
ریواس
ترساندن کسی را
نیرنگ باز، مکار، دغل
فراسپ اسپ برگزیده
ایمان آورده، فریفته شده
دریوزه، گدایی، گدایی در خانه ها
بیلک، نوعی پیکان پهن یا دوشاخه، فیلک
طویله، اسطبل، کنایه از بهترین اسب اسطبل
ریواس، گیاهی علفی و پایا با ساقه های نازک سفید و ترش مزه که مصرف خوراکی دارد، چکری، ریواج، ریباس، رواس
حرکاتی که در حالت رقص به قسمت های تحتانی بدن داده می شود، قر کمر، رقص کمر
غربیله کردن: حرکت دادن قسمت های تحتانی بدن در حالت رقص، قر کمر دادن
غربیله کردن: حرکت دادن قسمت های تحتانی بدن در حالت رقص، قر کمر دادن
خصیصه الثعلب، شبدر، عوینه
اسپانیای تازی گشته شبدر از گیاهان شبدر
گربیله غر پارسی است حرکت پیاپی قسمت تحتانی بدن مثل حرکت غربیل (غربال)، نوعی قر کون و کچول. یا قرو غربیله. قر دادن به کمر ادا و اطوار، حرکات و سکنات زنان در وقت آرمیدن
باور داشته تصدیق کرده، آن کس که بدین و مذهبی ایمان آورده: مومن مقابل ناگرویده غیر مومن کافر: همه خلق گرویده و ناگرویده از روی آفریدن و روزی دادن، جمع گرویدگان: آفرین بر گرویدگان و صفت ایمان ایشان
دروشده
جلسه، نشست
چاره جویی شده
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، آزفنداک، سویسه، کلکم، قزح، آلیسا، تیراژی، ترسه، سرگیس، رخش، درونه، ایرسا، قوس و قزح، تربسه، سرکیس، سدکیس، توبه، نوسه، نوس، آفنداک، اغلیسون، کرکم، آدینده، آژفنداک، تویه، شدکیس، تربیسه، نوشه، تیراژه
فربهی، تن آسانی، فراخزیستی، تری نمناکی
دم گل پا یک گل
فرومایه، ناشایسته، زشت و دون
مکتوب، نامه
ترفند فریب
شادمانی پس از اندوه
نگرش