معنی سرطویله - فرهنگ فارسی عمید
معنی سرطویله
- سرطویله
- طویله، اسطبل، کنایه از بهترین اسب اسطبل
تصویر سرطویله
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سرطویله
سرطویله
- سرطویله
- اسب برگزیده. (آنندراج). اسب که بر سر طناب موسوم به طویله بسته اند. (یادداشت مؤلف) :
شهی که بسته دوصد اسب بردرش غافل
که سرطویلۀ آنهاست اسب چوبینش.
واعظ قزوینی.
، ممتاز. گزیده:
ز دانش گشته مشهور قبیله
به پاگاه هنر بد سرطویله.
ملا فوقی (از آنندراج).
، ستورگاه. اصطبل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا