جدول جو
جدول جو

معنی خرزان - جستجوی لغت در جدول جو

خرزان
(خَ)
نام گردنۀ صعب المروری است در بین قزوین و طارم. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خرزان
(خَ)
روز اول سال ایرانیان که اول بهار و عید نوروز باشد. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوزان
تصویر خوزان
(پسرانه)
نام پهلوانی ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرزاد
تصویر خرزاد
(پسرانه)
خورزاد، نام یکی از پسران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ورزان
تصویر ورزان
(پسرانه)
محافظ، نگهبان، فصلها (نگارش کردی: وهرزان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برزان
تصویر برزان
(پسرانه)
نگارش کردی: بهرزان، بارزان، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرزان
تصویر فرزان
(پسرانه)
عاقل، حکیم، دانشمند، فرزانه خردمند، فرزانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خیزان
تصویر خیزان
خیزانیدن، خیزنده، در حال برخاستن، برخاستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارزان
تصویر ارزان
ویژگی آنچه قیمتش از نرخ روز کمتر باشد، کم بها، برای مثال نرخ متاعی که فراوان بود / گر به مثل جان بود ارزان بود (جامی۳ - ۵۰۰)، کنایه از بی ارزش، بی مقدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرزان
تصویر فرزان
حکیم، عاقل، دانا، خردمند، نیکورای، راد، خردومند، فروهیده، خردپیشه، فرزانه، پیردل، متدبّر، خردور، حصیف، داناسر، صاحب خرد، اریب، لبیب، متفکّر، باخرد، بخرد برای مثال هرکجا تیزفهم و فرزانی ست / بندۀ کندفهم و نادانی ست (سنائی۲ - ۶۸۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرزان
تصویر فرزان
در شطرنج مهرۀ وزیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرزان
تصویر گرزان
نالان، زاری کنان
فرهنگ فارسی عمید
سه پایه یا چوبی که در کنار طویله نصب می کنند و زین و یراق اسب را روی آن می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
لرزنده، درحال لرزیدن، لرزلرزان، برای مثال یکی مشت زد نیز بر گردنش / کزآن مشت برگشت لرزان تنش (فردوسی - ۱/۳۳۶ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
پارسی تازی گشته فرزین در شترنگ فرز عاقل حکیم: هر کجا تیزفهمی و فرزانی است بنده کند فهم و نادانی است. توضیح در فرهنگها باین کلمه معنی حکمت و علم و دانش داده اند در لغت فرس چاپ اقبال این بیت بهرامی سرخسی بشاهد آمده: مخالفان تو بی فره اند و بی فرهنگ معادیان تو نافرخند و نافرزان. نافرزان در ردیف نافرخ و فرخ صفت است و اصولا نا بر سر صفت آید: نامرد نامومن. در صورت صحت ضبط نافرزان به معنی غیر حکیم و غیر عاقل است. همین بیت در صالح الفرس و انجمن آرا آنند راج چنین آمده: مخالفان تو بی فره اند و بی فرهنگ موافقان تو با فرخ اند و با فرزان. تصور می رود که برای اثبات معنی عقل و حکمت در مصراع دوم تصرف کرده اند. شاهدی از حدیقه آمده موید مدعاست. مهره ایست از مهره های شطرنج که به منزله وزیر است، جمع فرازین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
در حال لرزیدن، لرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیزان
تصویر خیزان
جهنده، موج کوهه آب، ریشه ای که بهر طرف پنجه انداخته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزان
تصویر ارزان
کم بها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرصان
تصویر خرصان
جمع خرص، نیزه ها نگین های زر و سیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خربان
تصویر خربان
صاحب خر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرزین
تصویر خرزین
نوعی پالان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزان
تصویر ارزان
کم بها، سزاوار، شایسته، پست، بی مایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیزان
تصویر خیزان
جهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرزان
تصویر فرزان
((فَ))
عاقل، حکیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرزان
تصویر فرزان
معرب فرزین، مهره وزیر در شطرنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
((لَ))
لرزنده، در حال لرزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرزان
تصویر فرزان
فلسفه، حکمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
مرتعش، متزلزل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارزان
تصویر ارزان
Cheap, Cheaply, Inexpensive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
Faltering, Jerky, Quivering, Shakily, Shaky, Tremulous, Wavering, Wobbly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
vacilante, brusco, trêmulo, de forma trêmula, instável, oscilante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ارزان
تصویر ارزان
дешевый , дешево , недорогой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ارزان
تصویر ارزان
billig, günstig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
schwankend, ruckartig, zitternd, wackelig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
chwiejny, szarpany, drżący
دیکشنری فارسی به لهستانی