معنی گرزان
گرزان
نالان، زاری کنان
تصویر گرزان
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گرزان
ورزان
ورزان
محافظ، نگهبان، فصلها (نگارش کردی: وهرزان)
فرهنگ نامهای ایرانی
لرزان
لرزان
مرتعش، متزلزل
فرهنگ واژه فارسی سره
ارزان
ارزان
کم بها
فرهنگ لغت هوشیار
برزان
برزان
نگارش کردی: بهرزان، بارزان، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
فرزان
فرزان
عاقل، حکیم، دانشمند، فرزانه خردمند، فرزانه
فرهنگ نامهای ایرانی
فرزان
فرزان
فلسفه، حکمت
فرهنگ واژه فارسی سره
گردان
گردان
گردنده، در حال گردیدن
فرهنگ فارسی عمید
گریزان
گریزان
فرار کرده، در حال فرار
فرهنگ فارسی عمید
گردان
گردان
سه گروهان، یک سوم عدۀ هنگ
فرهنگ فارسی عمید