معنی لرزان لرزان لرزنده، درحال لرزیدن، لرزلرزان، برای مثال یکی مشت زد نیز بر گردنش / کزآن مشت برگشت لرزان تنش (فردوسی - ۱/۳۳۶ حاشیه) تصویر لرزان فرهنگ فارسی عمید
لرزان لرزان Faltering, Jerky, Quivering, Shakily, Shaky, Tremulous, Wavering, Wobbly دیکشنری فارسی به انگلیسی
لرزان لرزان vacilante, brusco, trêmulo, de forma trêmula, instável, oscilante دیکشنری فارسی به پرتغالی