معنی ورزان
- ورزان(پسرانه)
- محافظ، نگهبان، فصلها (نگارش کردی: وهرزان)
واژههای مرتبط با ورزان
ورزان
- ورزان
- در حال ورزیدن. رجوع به ورز و ورزیدن شود
ورزان
- ورزان
- از توابع یالرود نور
ورشان
- ورشان
- قمری، کبوتر صحرایی، پرنده ای که به فارسی آن را مرغ الاهی می گویند
ورزاک
- ورزاک
- نام پدر مهرترسه وزیر یزدگرد اول پادشاه ساسانی
لرزان
- لرزان
- مرتعش، متزلزل
ارزان
- ارزان
- کم بها
برزان
- برزان
- نگارش کردی: بهرزان، بارزان، نگا
فرزان
- فرزان
- عاقل، حکیم، دانشمند، فرزانه خردمند، فرزانه
فرزان
- فرزان
- فلسفه، حکمت
