پرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود خاربست، خارچین، فلغند، کپر، چپر
پَرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود خاربَست، خارچین، فُلغُند، کَپَر، چَپَر
دهی است از دهستان فارغان بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس در 66هزارگزی مشرق حاجی آباد و 12هزارگزی جنوب راه مالرو فارغان به احمدی، در ناحیه ای کوهستانی و گرمسیر واقع است. 85 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 406)
دهی است از دهستان فارغان بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس در 66هزارگزی مشرق حاجی آباد و 12هزارگزی جنوب راه مالرو فارغان به احمدی، در ناحیه ای کوهستانی و گرمسیر واقع است. 85 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 406)
نام شهرکی بوده است بخراسان. صاحب حدود العام در وصف آن آرد: ’خایمند شهرکی است (بخراسان) از حدود نیشابور با کشت و برز و از وی کرباس خیزد’. (از حدود العالم ضمیمۀ گاهنامۀ سید جلال الدین طهرانی)
نام شهرکی بوده است بخراسان. صاحب حدود العام در وصف آن آرد: ’خایمند شهرکی است (بخراسان) از حدود نیشابور با کشت و برز و از وی کرباس خیزد’. (از حدود العالم ضمیمۀ گاهنامۀ سید جلال الدین طهرانی)
خدمتکار. (غیاث) (آنندراج). دارندۀ کار. کاردار دفتری. کسی که شغلی در دستگاهی دارد. عضو اداره و نظایر آن. (فرهنگستان). خدمت گزار اداری. مستخدم در یکی از ادارات دولتی مستخدم اداری. ج، کارمندان، کارآمد و قابل و لایق کار و آنکه از وی کار آید. (ناظم الاطباء)
خدمتکار. (غیاث) (آنندراج). دارندۀ کار. کاردار دفتری. کسی که شغلی در دستگاهی دارد. عضو اداره و نظایر آن. (فرهنگستان). خدمت گزار اداری. مستخدم در یکی از ادارات دولتی مستخدم اداری. ج، کارمندان، کارآمد و قابل و لایق کار و آنکه از وی کار آید. (ناظم الاطباء)
از ’یار’ +پساوند ’مند’، دوست و اعانت کننده و یاری دهنده. (برهان). یاور و یاوری ده. (انجمن آرا). ممد و معاون و یاریگر. (آنندراج). مساعد. مددکار. معین: هرکه را بخت یارمند بود گو بشو مرده را ز گور انگیز. خسروی. تو با او برو بر ستور نوند همش راهبر باش و هم یارمند. فردوسی. چو باشید با من بدین یارمند نمانم بکس تاج و تخت بلند. فردوسی. مرا گر بود اندرین یارمند بگردانم این رنج و درد و گزند. فردوسی. مزن بر کم آزار بانگ بلند چو خواهی که بختت بود یارمند. فردوسی. نگهدار تاج است و تخت بلند ترا بر پرستش بود یارمند. فردوسی. گر ایدونکه باشی مرا یارمند که از خویشتن بازدارم گزند. فردوسی. گزین کرد از آن سرکشان مرد چند که باشند بر نیک و بد یارمند. فردوسی. به دارندۀ آفتاب بلند که باشم شما را بدو یارمند. فردوسی. نخواهم که آید شما را گزند مباشید با من به بد یارمند. فردوسی. ترا بود در جنگشان یارمند کلاهت برآمد به ابر بلند. فردوسی. که باشد در این ره که بد یارمند که رستی ز دست سپه بی گزند. اسدی (گرشاسبنامه ص 194). ره نوشتی فتح و نصرت یارمند و پیشرو بازگشتی بخت و دولت بریمین و بریسار. مسعودسعد. وگرش بخت یارمند بود نامبردار و ارجمند بود. اوحدی
از ’یار’ +پساوند ’مند’، دوست و اعانت کننده و یاری دهنده. (برهان). یاور و یاوری ده. (انجمن آرا). ممد و معاون و یاریگر. (آنندراج). مساعد. مددکار. معین: هرکه را بخت یارمند بود گو بشو مرده را ز گور انگیز. خسروی. تو با او برو بر ستور نوند همش راهبر باش و هم یارمند. فردوسی. چو باشید با من بدین یارمند نمانم بکس تاج و تخت بلند. فردوسی. مرا گر بود اندرین یارمند بگردانم این رنج و درد و گزند. فردوسی. مزن بر کم آزار بانگ بلند چو خواهی که بختت بود یارمند. فردوسی. نگهدار تاج است و تخت بلند ترا بر پرستش بود یارمند. فردوسی. گر ایدونکه باشی مرا یارمند که از خویشتن بازدارم گزند. فردوسی. گزین کرد از آن سرکشان مرد چند که باشند بر نیک و بد یارمند. فردوسی. به دارندۀ آفتاب بلند که باشم شما را بدو یارمند. فردوسی. نخواهم که آید شما را گزند مباشید با من به بد یارمند. فردوسی. ترا بود در جنگشان یارمند کلاهت برآمد به ابر بلند. فردوسی. که باشد در این ره که بد یارمند که رستی ز دست سپه بی گزند. اسدی (گرشاسبنامه ص 194). رَه نوشتی فتح و نصرت یارمند و پیشرو بازگشتی بخت و دولت بریمین و بریسار. مسعودسعد. وگرش بخت یارمند بود نامبردار و ارجمند بود. اوحدی
دهی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 255 هزارگزی جنوب کهنوج و سر راه مالرو انگهران به جاسک واقع است. جایی کوهستانی، گرمسیرو دارای 80 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود و محصول عمده آن خرما و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 255 هزارگزی جنوب کهنوج و سر راه مالرو انگهران به جاسک واقع است. جایی کوهستانی، گرمسیرو دارای 80 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود و محصول عمده آن خرما و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)