جدول جو
جدول جو

معنی حسب - جستجوی لغت در جدول جو

حسب
شمردن، عدد فقط، تنها، منحصراً، بسنده، کافی، بس فقط، تنها، منحصراً، بسنده، کافی، بس بر طبق، بر وفق، بدستور، بنابر، موافق بر طبق، بر وفق، بدستور، بنابر، موافق
فرهنگ لغت هوشیار
حسب
شرف، بزرگی و مفاخر اجدادی
حسب و نسب: آبا و اجداد
تصویری از حسب
تصویر حسب
فرهنگ فارسی عمید
حسب
حسب حال، با «ال» (حرف تعریف عربی) به صورت ترکیب با بعضی کلمات عربی به کار می رود مثلاً حسب الاجازه، حسب الاستحقاق، حسب الاشاره، حسب الامر، حسب الحکم، حسب العاده، حسب المعمول، حسب الوظیفه، حسب الوعده،
به صورت پیشوند اضافه با بعضی کلمات فارسی ترکیب شده و «ال» (حرف تعریف عربی) بر مضاف الیه افزوده اند مثلاً حسب الخواهش، حسب الفرمایش، حسب الفرموده،
این ترکیب عربی - فارسی غلط است، زیرا «ال» (حرف تعریف عربی) نباید به کلمۀ فارسی افزوده شود، برطبق، بروفق، به اندازه
فقط
حسب حال: حسب الحال، برای مثال ترک چنگی چو در ز لعل افشاند / حسب حالی بدین صفت برخواند (نظامی۴ - ۷۰۷) ، حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند / محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند (حافظ - ۳۷۰)
برحسب: (حرف اضافه) بر طبق، برای مثال شکر خدا که از مدد بخت کارساز / بر حسب آرزوست همه کاروبار دوست ی سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار / در گردشند برحسب اختیار دوست (حافظ - ۱۳۰)
تصویری از حسب
تصویر حسب
فرهنگ فارسی عمید
حسب
((حَ سَ))
وفق، طبق
تصویری از حسب
تصویر حسب
فرهنگ فارسی معین
حسب
((حَ))
شمردن، شماره کردن، شرافت، بزرگی
تصویری از حسب
تصویر حسب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسبی
تصویر حسبی
مزد آورد، ثواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسبه
تصویر حسبه
مزد، ثواب، شمردن، حساب، امید مزد و ثواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسبت
تصویر حسبت
مزد اجر، ثواب از خدای اجری که خدای مومنان را دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسبا
تصویر حسبا
جمع حسیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسبه
تصویر حسبه
اجر، ثواب، مزد، امید مزد و ثواب از خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسبت
تصویر حسبت
((حِ بَ))
مزد، اجر، ثواب از خدای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احسب
تصویر احسب
والاشدن نیکو نژاد گشتن شتر سرخ و سپید، پیسه دار: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحسب
تصویر بحسب
بر وفق، بر روش، بر طریقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحسب
تصویر تحسب
جست و جوی، رویداد پرسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محسب
تصویر محسب
بسند آینده، دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الامر
تصویر حسب الامر
به دستور، به فرمایش، بر اساس فرمایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حسب الفرمان
تصویر حسب الفرمان
طبق دستور: (وقورچی باشی که دوسال بود در. . حسب الفرمان همایون بسایه سریر اعلی آمده در مازندران سعادت بساط بوسی دریافت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب العاده
تصویر حسب العاده
طبق رسم و عادت: (از عند سلاطین صفویه. . جهال ایران حسب العاده در نگارش و زبان راه... بی ادبی میسپردند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الطلب
تصویر حسب الطلب
به دلخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الطاقه
تصویر حسب الطاقه
باندازه توان درخور توانایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الصلاح
تصویر حسب الصلاح
طبق صلاح دید: (باداود خان ولدالله ویردی خان که بعد از محار به حسب الصلاح قورچی باشی با گروهی از مردم خود و تفنگچیان در تفلیس اقامت داشت باوی الفت و آشنایی گردیده فی مابین مراسله و آمد و شد وقوع مییافت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الرقم
تصویر حسب الرقم
برابر با نوشته طبق نوشته و دستورکتبی: (کحد اسحاق طاب ثراه که ملتزم رکاب نادرشاه بود حسب الرقم قضاشیم... در رتق وفتق امورات. . مقرر بود)
فرهنگ لغت هوشیار
بنا بمیل توضیح ترکیب مذکور از غلطهای فاحش فارسی است و نمی تواند الف و لام داشته باشد و (خواهش) معرب هم نشده که مجوز اتصال به (ال) باشد، قس. حسب الفرمایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الحکم
تصویر حسب الحکم
به فرمان برطبق فرمان: (هرکس از مردم آن ایل حقیقت عرض نماید که فلان شخص استطاعت آمدن یساق داشته و نیامده حسب الحکم بقتل مبادرت نماید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الحال
تصویر حسب الحال
چنانکه باید باندازه حال در خور حال، حوداث جاریه: (بپایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی - بصددفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی) (سعدی) توضیح در بیت فوق حسب الحال بسکون سین استعمال گردیده و آن همان حسب الحال بفتح سین میباشد که در فارسی بسکون سین هم تلفظ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب التکلیف
تصویر حسب التکلیف
به بایا بموجب تکلیف و دستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الامکان
تصویر حسب الامکان
تا جایی که شود حتی المقدور بقدر و اندازه و درجه امکان: (با او طریق موافقت و معاونت حسب الامکان بپای مردی و مردانگی می سپرد)
فرهنگ لغت هوشیار
برابر دستور به فرمان برطبق فرمان بفرموده از روی فرمان (باین معنی باضافت آید) : (حسب الامراعلی حضرت)، طبق دستور: (حسب الامربقورچی باشی پیوسته برسر آخسقه رفتند)
فرهنگ لغت هوشیار
به خواهش طبق خواهش و درخواست: اما عادلشاه حسب الالتماس برهان شاه و راجه علی خان تعاقب جمال خان نموده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الاقتضا
تصویر حسب الاقتضا
به فراخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الاظطرار
تصویر حسب الاظطرار
به ناچار ناگزیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الاضطرار
تصویر حسب الاضطرار
بموجب ناچاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الاشاره
تصویر حسب الاشاره
برابر دستور طبق دستور: (و در حوالی آگره حسب الاشاره عالی پنج نفر شاهزاده را شربت ممات چشانیده بکورنش همایونش شتافتند)
فرهنگ لغت هوشیار
برطبق ارث. یاحسب و الاستحقاق. برطبق وراثت و شایستگی: و تاحین ارتحال شاه گیتی ستان حسب الارث و الاستحقاق مستوفی الممالک بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب الاجازه
تصویر حسب الاجازه
باپروانه بموجب اجازه
فرهنگ لغت هوشیار