معنی محسب محسب (مُ حَسْ سَ) نعت مفعولی از تحسیب، تکیه داده به وساده و پشتی. (ناظم الاطباء). بر بالش نشسته، سیر خورانیده و نوشانیده شده، عطاشده که خوشنود شود. عطا کرده شدۀبقدر کفایت. (از منتهی الارب) ، کافی شده، تعظیم و تکریم شده. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا