- جَاهِز
- آماده
معنی جَاهِز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جذب کننده، جذّاب، جاذب
فهمیده، او می فهمد، فهمیده شده
پیروز، برنده
استادانه، ماهر
پرش، پریدن، پرش زا
زورآور، فاتح، سرکوبگر، غلبه آور
رونق، درخشان، راغب
بیدار، مراقب
ظاهری، آشکار، قابل مشاهده، ظاهر
بی فایده، درمانده، بی دفاع، شل، لنگ لنگان، بی قدرت، بی پول، ناتوان
شایسته، ناسپاس
بحثی، بحث کردن، جدلی
زخم زننده، آزاردهنده
سیلابی، جارو کردن
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
یخ زده، سفت و سخت
قابل جمع آوری، گرمایش، جمع آور، مسجد
مجرم، مرتکب
استبدادی، ناعادلانه
گسترده، گرسنه
دارنده
کمرنگ، رنگ پریده
برتر، برجسته، بارز بودن
وحشیانه، نادان، پر صدا و خودخوٰاه، به طور ملامت آمیز، جاهل
آمادگی