- جَامِد
- یخ زده، سفت و سخت
معنی جَامِد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کارگر، عامل، در حال کار
جذب کننده، جذّاب، جاذب
بحثی، بحث کردن، جدلی
شایسته، ناسپاس
گرفتار، در حال بازگشت، محبوس
رو به بالا، در حال افزایش
خاموش، ساکت، بی صدا، بی کلام
سیلابی، جارو کردن
پرستش گر، یک نمازگزار
آرزو کننده، مشتاق
رایج، غالب
کامل، جامع، شامل، کلّی، فراگیر
زخم زننده، آزاردهنده
مجرم، مرتکب
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
قابل جمع آوری، گرمایش، جمع آور، مسجد
عمداً، غسل تعمید داد
خنک، سرد
باردار، حامله
تلخ، ترش، زهرآگین، اسیدی
بی سن، جاودانه، جاویدان
بی حسّ، خفته، بی حسّ کننده
رهبر، پیشگام، ستوان
گسترده، گرسنه
استبدادی، ناعادلانه
وحشیانه، نادان، پر صدا و خودخوٰاه، به طور ملامت آمیز، جاهل
آماده
ایستاده، رفیع