- جوهردار
- نژاده، اصیل، مستعد، کاری، شمشیر و تیغ آبداده و تیز
معنی جوهردار - جستجوی لغت در جدول جو
- جوهردار
- دارای استعداد و شایستگی، اصیل
دارای جلا و درخشندگی
تیغ و شمشیر تیز و برّان، جراز، شربت الماس، قاضب، حسام، صارم، صمصام، غفج، شمشیر آبدار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارای گوهر، کنایه از دارای نژاد نیک، اصیل
ویژگی زنی که زناشویی کرده و دارای شوهر است
شمشیر آب داده و جوهردار
کاکله دار دم دراز از پرندگان
حالت و کیفیت شوهر دار
شوهر داشتن، از شوهر مواظبت و مراقبت کردن
گوهربارنده، گوهرافشان، کنایه از چشم اشکبار
دارای گوهر خداوند جواهر، دارای نژاد نیک نژاده اصیل، دارنده جوهر (تیغ و شمشیر و جز آن) جوهر دار: جود و عدلش هر دو نعمت ساز و محنت سوز باد دست و تیغش هر دو گوهر بار و گوهر دار باد (معزی)
جای گوهر صندوقچه جواهر
نثار کننده گوهر، گوهرافشان، جوانمرد، ریزنده قطرات (ابر)
آهار دار
حافظ نظم و شهر
رئیس شهرداری، نگهدارندۀ شهر، نگهبان شهر
دارای گوهر خداوند جواهر، دارای نژاد نیک نژاده اصیل، دارنده جوهر (تیغ و شمشیر و جز آن) جوهر دار: جود و عدلش هر دو نعمت ساز و محنت سوز باد دست و تیغش هر دو گوهر بار و گوهر دار باد (معزی)
نگه دارنده شهر، رییس شهرداری
کسی که در دربار پادشاه سمت مهرداری داشته و مهر پادشاه نزد او بوده و فرمان ها و نامه ها را مهر می کرده
دلیر، بی باک
وردار و ورمال. و ردارنده و و رمالنده کسی که پول یا مال اشخاص را بالا میکشد مال مردم خور، ورداری و ورمالی مال مردم خوری