معنی جگردار
جگردار
دلیر، بی باک
تصویر جگردار
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با جگردار
گردار
گردار
آنکه مبتلی به جرب است، آنکه بدنش خارش دارد
فرهنگ لغت هوشیار
گردار
گردار
مبتلا به گر و جرب. مبتلا به خارش. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مهردار
مهردار
دارنده مهر و محبت
فرهنگ نامهای ایرانی
اجردار
اجردار
پاداشمند
فرهنگ لغت هوشیار
بکردار
بکردار
بطریقه و برفتار
فرهنگ لغت هوشیار
درگدار
درگدار
مهایک مودار
فرهنگ لغت هوشیار
کاردار
کاردار
وزیر پادشاه، حاکم، والی، نام پسر بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
جاندار
جاندار
حیوان
فرهنگ واژه فارسی سره
شتردار
شتردار
ابال
فرهنگ واژه فارسی سره