- جولاهه
- بافنده نساج، عنکبوت
معنی جولاهه - جستجوی لغت در جدول جو
- جولاهه
- بافنده، کسی چیزی را می بافد، بافت کار، نسّاج، پای باف، باف کار، تننده، جولاه، حائک
- جولاهه ((جُ هِ))
- بافنده، نساج، عنکبوت، جولاه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بافنده نساج، عنکبوت
بافنده نساج، عنکبوت
بافنده نساج، عنکبوت
بافنده، کسی چیزی را می بافد، نسّاج، بافت کار، جولاهه، تننده، پای باف، حائک، باف کار برای مثال چو گنج جان به کنج خانه آمد / به گردش می تنیدم همچو جولاه (مولوی۲ - ۸۰۹)
بافنده، نساج، عنکبوت، جولاهه
جولاه، عنکبوت
ابلهانه
شتابزده
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو
ژولیده و پریشان
باشتاب و سرعت مانند عجولان
بافندگی، عمل بافتن، بافتن پارچه یا فرش یا جوراب و امثال آن
زاولانه، بندی آهنی که بر گردن یا دست و پای زندانیان می بستند، حلقه و زنجیری که به پای اسب و استر می بستند، بخو، گیسوی پیچیده
مانند عجولان بشتاب: عجولانه کارها را انجام داد و رفت. با شتاب و سرعت
درختی شبیه درخت بیدمشک که چوب محکم و سخت و شاخه های صاف و راست دارد و از شاخه هایش دستۀ بیل و کلنگ درست می کنند، نوعی بافت کاموا، نوعی کافور مرغوب
از جنس پولاد، برای مثال پولادۀ تیغ مغزپالای / سرهای سران فکنده در پای (نظامی۳ - ۳۲۰)
دولاب، چرخ چاه، چرخ چوبی با دول و ریسمان که با آن آب از چاه می کشند، گنجه و اشکاف کوچک دردار که توی دیوار درست می کنند، دولابه، آسمان، چرخ، فلک، آنچه بر محوری بچرخد
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
جوان، گل جوانه، اندام نورس فشرده و قابل رشدی در گیاه که در انتهای شاخه، کنار دمبرگ وجود دارد
گوهران، گوهر
نادانی سادگی کانایی نابخردی، سست اندیشی
پارسی تازی گشته گروهک گروهه (گلوله ترکی) کمان گروهه چله: گروهه ریسمان را گویند کمان گروهه، مهره و گلوله گلی که با کمان گروهه پرتاب میکردند
سترگی، پرداخ مخفف جل جلاله نام آسیم (اسم اعظم) بزرگ و بزرگ قدر
دژواخ سبکسری دریدگی، کاواکی
نوایی است از موسیقی قدیم
برفچال
جمع جوهر، فلزات گرانبها، هر سنگی که از آن منفعتی بر آید همچون الماس و یاقوتو لعل
مرد جوان، شاخه تازه درخت
گردنده بسیار گردنده بسیار جولان کننده بسیار گردنده
لاتینی تازی گشته خوج گونه ای گلابی
هاون کوچک سنگین یا چوبینمهراس