معنی عجولانه - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با عجولانه
عجولانه
- عجولانه
- مانند عجولان بشتاب: عجولانه کارها را انجام داد و رفت. با شتاب و سرعت
فرهنگ لغت هوشیار
زاولانه
- زاولانه
- بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو. بندهای آهنین که در پای بندیان و مردم گریز پای نهند
فرهنگ لغت هوشیار