جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گولانه

زولانه

زولانه
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو
فرهنگ لغت هوشیار

زولانه

زولانه
زاولانه، بندی آهنی که بر گردن یا دست و پای زندانیان می بستند، حلقه و زنجیری که به پای اسب و استر می بستند، بخو، گیسوی پیچیده
زولانه
فرهنگ فارسی عمید

گوشانه

گوشانه
گوشه، کنج، زاویه، کناره، لبه، جای خلوت و آرام، قسمتی از چیزی، در موسیقی هر یک از قطعات یا آهنگ هایی که دستگاه ها و نغمات موسیقی ایرانی را تشکیل می دهند و به دو دستۀ کلی گوشه های سازی و گوشه های آوازی تقسیم می شوند
گوشانه
فرهنگ فارسی عمید

گوشانه

گوشانه
گوشه: اگر مرا هزیمت دادید ترک از سیستان گیرم و بهمان گوشانه راضی شوم
فرهنگ لغت هوشیار

دولانه

دولانه
میوۀ سرخ رنگ و میخوش شبیه به سیب کوچک که هم در باغ بهم میرسد و هم در جنگل و دارای یک هسته و طعمش مانند آلوی رسیده میخوش است. و عیزران نوعی از آن است. (یادداشت مؤلف) (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری). کوژ. روف. تمشک. گیل سرخ. آنج. (یادداشت مؤلف). زعرور. (بحر الجواهر) :
دولانۀ سرخ بوستانی
نیک است به معده و جگرهم.
یوسفی طبیب (از آنندراج).
حفص، خستۀ نبق و دولانه و مانند آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا