- جراندن
- جر زدن، پاره کردن
معنی جراندن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاره کردن چاک دادن دریدن شکافتن
دل کسی را سوزاندن
به چرا واداشتن، گردش حیوانات در علفزار
جهاند خواهد جهاند بجهان جهاننده جهانده بجستن واداشتن پرش دادن به جست و خیز وادار کردن
پرتاب کردن، پرواز دادن
به جست و خیز یا پرش یا حرکت وادار کردن
گردش دادن حیوانات علف خوار در علف زار برای چرا، به چرا وا داشتن، وادار به چریدن کردن
چیزی را روی زمین لغزاندن و به جلو حرکت دادن، سر دادن
دل کسی را سوزاندن، کسی را آزار و اذیت کردن چنان که دل سوخته و اندوهگین شود
پرواز دادن، پرتاب کردن
به زبان آوردن کلمه به صورت ناگهانی و بداهه
به طور ناگهانی کسی را بیدار کردن
به زبان آوردن کلمه به صورت ناگهانی و بداهه
به طور ناگهانی کسی را بیدار کردن
پاره کردن، چاک دادن
выбрасывать
ausstoßen
вигнати
wyrzucać
ejetar
espellere
ejectuar
éjecter
uitwerpen
ขับไล่
mengeluarkan
निकालना
להוציא