جدول جو
جدول جو

معنی سراندن

سراندن((سُ دَ))
سر دادن، چیزی را روی زمین یا میز یا سطح همواری لغزاندن و به جلو راندن
تصویری از سراندن
تصویر سراندن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سراندن

سراندن

سراندن
چیزی را روی زمین لغزاندن و به جلو حرکت دادن، سر دادن
سراندن
فرهنگ فارسی عمید

رساندن

رساندن
رسانیدن، کسی یا چیزی را بجائی یا نزد کسی بردن، فرستادن
رساندن
فرهنگ لغت هوشیار