- جاروزدن
- جاروب کردن
معنی جاروزدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بانگیدن بانگ زدن به آواز بلند درکویها و برزنها امری را به اطلاع عموم رسانیدن ندا در دادن
مطلبی را با آواز بلند اطلاع دادن، جار کشیدن
کنایه از فاش کردن
کنایه از فاش کردن
ناجوانمردانه رفتارکردن باشد کردن حقه زدن بدوست و آشنا: (چون فهمید باو ناروزده اند بسیار عصبانی شد)
از دیدن امری غیر منتظر تعجب کردن یکه خوردن، خود را مغلوب دیدن
شناختن دریافتن فهمیدن: (شماراجانیاوردم)
عمل نواختن جاز
جاروب کردن
بر دار کردن به صلیب آویختن
نواختن تار (آلت موسیقی)، فروختن
در ورزش پشتک زدن در آب یا گود زورخانه و بر روی زمین
برعکس کار کس دیگر کاری انجام دادن
برعکس کار کس دیگر کاری انجام دادن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، گول زدن، غدر کردن، چپ رفتن، غدر داشتن، غدر اندیشیدن، اورندیدن، پشت هم اندازی کردن، دستان آوردن، حقّه زدن، شید آوردن، کید آوردن، فریفتن، نیرنگ ساختن، تنبل ساختن، مکایدت کردن، گربه شانه کردن، سالوسی کردن، ترفند کردن، مکر کردن، خدعه کردن، تبندیدن
خیانت کردن به کسی
خیانت کردن به کسی
استعمال کردن بکار بردن بکار زدن
نصب کردن نانوبرای خواب کودک، نغمه خواندن زنان بهنگام خواب کودکان: آن نبینی که طفل از بانو گیرد آرام چون زند نانو. (آذری جها. لغ)
پشتک زدن در آب یا در گود زورخانه
وار زدن آتش. زبانه کشیدن آتش زبانه شدن شعله زدن
پشتک زدن، واکنش نشان دادن
نواختن تار
به دار آویختن
złapać węża
зловити змію
slang vangen
Schlange
serpente
serpent
serpente