جدول جو
جدول جو

معنی نارو زدن

نارو زدن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، گول زدن، غدر کردن، چپ رفتن، غدر داشتن، غدر اندیشیدن، اورندیدن، پشت هم اندازی کردن، دستان آوردن، حقّه زدن، شید آوردن، کید آوردن، فریفتن، نیرنگ ساختن، تنبل ساختن، مکایدت کردن، گربه شانه کردن، سالوسی کردن، ترفند کردن، مکر کردن، خدعه کردن، تبندیدن
خیانت کردن به کسی
تصویری از نارو زدن
تصویر نارو زدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نارو زدن

نارو زدن

نارو زدن
نارفاقتی کردن. شرط رفاقت به جای نیاوردن. خیانت ورزیدن. تقلب کردن. فریب دادن.
- نارو زدن به کسی، به او خیانت کردن
لغت نامه دهخدا

وارو زدن

وارو زدن
در ورزش پشتک زدن در آب یا گود زورخانه و بر روی زمین
برعکسِ کار کس دیگر کاری انجام دادن
وارو زدن
فرهنگ فارسی عمید

ناروزدن

ناروزدن
ناجوانمردانه رفتارکردن باشد کردن حقه زدن بدوست و آشنا: (چون فهمید باو ناروزده اند بسیار عصبانی شد)
ناروزدن
فرهنگ لغت هوشیار

ابرو زدن

ابرو زدن
ابرو انداختن ابرو جنباندن اشارت کردن با ابرو دلال را اجازه و دستوری دادن با اشارت ابرو رضا نمودن با اشارت ابرو
فرهنگ لغت هوشیار