جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وارو زدن

وارو زدن

وارو زدن
در ورزش پشتک زدن در آب یا گود زورخانه و بر روی زمین
برعکسِ کار کس دیگر کاری انجام دادن
وارو زدن
فرهنگ فارسی عمید

روارو زدن

روارو زدن
فریاد بُرُو بُرُو برآوردن، برای مِثال وقت بیاید که روارو زنند / سکۀ ما بر درمی نو زنند (نظامی۱ - ۶۲)
روارو زدن
فرهنگ فارسی عمید

نارو زدن

نارو زدن
حیلِه کردن، فَریب دادن، کَلَک زدن، گول زَدَن، غَدر کَردَن، چَپ رَفتَن، غَدر داشتَن، غَدر اَندیشیدَن، اَورَندیدَن، پُشتِ هَم اَندازی کَردَن، دَستان آوَردَن، حُقِّه زَدَن، شَید آوَردَن، کَید آوَردَن، فَریفتَن، نِیرَنگ ساختَن، تُنبُل ساختَن، مُکایِدَت کَردَن، گُربِه شانِه کَردَن، سالوسی کَردَن، تَرفَند کَردَن، مَکر کَردَن، خُدعِه کَردَن، تَبَندیدَن
خیانت کردن به کسی
نارو زدن
فرهنگ فارسی عمید

وارون زدن

وارون زدن
واژگون شدن سرنگون شدن: (ز خشم تو وارون شود خصم والا زعفو تو والا شود بخت وارون) (سوزنی)، دیگرگون شدن تغییر یافتن
وارون زدن
فرهنگ لغت هوشیار

نارو زدن

نارو زدن
نارفاقتی کردن. شرط رفاقت به جای نیاوردن. خیانت ورزیدن. تقلب کردن. فریب دادن.
- نارو زدن به کسی، به او خیانت کردن
لغت نامه دهخدا

وارون زدن

وارون زدن
وارونه زدن. سرنگون کردن. زیر و بالا کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا