جدول جو
جدول جو

معنی جارف - جستجوی لغت در جدول جو

جارف
نابود کننده مثلاً سیل جارف، آنچه مردم را هلاک کند
تصویری از جارف
تصویر جارف
فرهنگ فارسی عمید
جارف
ستور میری، زمین کن، مرگا مرگ (طاعون) زمین کن سیل جارف، مرگ و میر مرگامگی
فرهنگ لغت هوشیار
جارف
((رِ))
زمین کن، مرگ و میر
تصویری از جارف
تصویر جارف
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عارف
تصویر عارف
(پسرانه)
دانا، آگاه، آنکه از راه تهذیب نفس و تفکر به معرفت خداوند دست می یابد، نام شاعر ایرانی قرن چهاردهم، عارف قزوینی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عارف
تصویر عارف
شناسنده، دانا، در تصوف کسی که خدا او را به مرتبۀ شهود ذات و اسما و صفات خود رسانده باشد، کسی که عبادت حق را از آن جهت می کند که او را مستحق عبادت می داند نه از جهت امید ثواب یا خوف از عقاب، کسی که برای رسیدن به معرفت خداوند خود را ریاضت می دهد، حکیم ربانی، برای مثال عاصیان از گناه توبه کنند / عارفان از عبادت استغفار (سعدی - ۸۶)، صبور، شکیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان، رونده، در جریان مثلاً آب جاری
کنایه از رایج
کنونی، فعلی مثلاً ماه جاری
نسبت میان زنان دو یا چند برادر با یکدیگر، زن برادر شوهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جارو
تصویر جارو
آلتی برای تمیز کردن خاک و خاشاک و زباله از روی زمین که از برخی گیاهان یا الیاف مصنوعی تهیه می شود، جاروب، مکنسه، خاک روب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وارف
تصویر وارف
ممتد، وسیع، گسترده، ویژگی گیاه سبز و گوالیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جراف
تصویر جراف
سیل شدیدی که همه چیز را با خود می برد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طارف
تصویر طارف
مال نو، مالی که تازه به دست آمده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جارح
تصویر جارح
برنده، سرزنش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارف
تصویر وارف
وسیع، ممتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عارف
تصویر عارف
دانا و شناسنده، خدا شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طارف
تصویر طارف
مال نو، مال تازه
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی دستار پیر چون شترماده، کهنه چون پیکان چون می درخم کسی که به زودی مشهور گردد، قدیم کهن: سهم شارف خمر شارف، جمع شرف شرف شروف و شرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جراف
تصویر جراف
سیلی که همه چیز را ببرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارز
تصویر جارز
نازا، تروه خفه سرفه خوز هم آوای بز (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاره
تصویر جاره
جر دهنده، کسره دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارش
تصویر جارش
گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جالف
تصویر جالف
ریستک (وبا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان، گذران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجارف
تصویر عجارف
سختی های زمانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروف
تصویر جاروف
بر کننده، آزمند، بدشگون، پرخور، بیل، پارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارو
تصویر جارو
آلتی که با آن خار خاشاک را از روی زمین بروبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارن
تصویر جارن
خوگر، سوده، مارچه مار بچه، کوره راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارم
تصویر جارم
فراهم آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارف
تصویر خارف
خرما بان نگهبان خرماستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان، زمانی که در آن هستیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاری
تصویر جاری
دو زن که همسر دو برادر باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جارو
تصویر جارو
جاروب، درمنه، وسیله ای برای رفتن خاک و خاشاک که از گیاه مخصوص جارو درست کنند
جارو برقی: دستگاهی برقی دارای صفحه برس و لوله ای بلند و محفظه خالی که خاک و خاشاک را درون خود می مکد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شارف
تصویر شارف
((رِ))
کسی که به زودی شریف گردد، قدیم، کهن، جمع شرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طارف
تصویر طارف
((رِ))
مال نو، مال تازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عارف
تصویر عارف
((رِ))
دانا، آگاه، خدا شناس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وارف
تصویر وارف
((رِ))
گسترده، وسیع، بسیار سبز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان
فرهنگ واژه فارسی سره